- 8:45 با وسیله شخصی وارد پارکینگ پژوهشگاه امام خمینی شدم.
8:50 آقای مسعود صادقی تهرانی و استاد ایازی وارد شدند که با هر دو سلام و روبوسی کردم.
- 9 پخش خلاصه ای از چکیده مقالات چاپ شده و فراخوان مقاله برای همایش بعدی، همایش چهارم با محوریت "تفسیر موضوعی" که موضوعات فرعی پس از بررسی در کمیته علمی اعلام خواهد شد.
9:15(حدود ساعت) یاران شیخ حسن میلانی دو برگه یکی برگ استفتاء از مراجع قم با مضمون ردّ و شرکت و کمک به چنین جلساتی حرام است تا اشکال دارد و باید مقابله شود و یک برگ خلاصه ای ، از نمونه مبانی اعتقادی و فقهی علامه مجاهد را در بیرون جلسه پخش کردند.
- 9:30 اتوبوس از قم رسید که پس از اقامه نماز وصرف زرشک پلو با مرغ و نوشابه و ماست و سالاد در قسمت دوم همایش در عصر، بیش از دو سومشان را یارای ادامه و پیگیری نبود!
- 9:50 قرائت بسیار زیبای قرآن و مقدمه گویی آقای محمود صادقی تهرانی
- 10 سخنرانی استاد ایازی:
دفاع از فلسفه تفسیر قرآن به قرآن و پاسخ خلاصه ای به دیدگاه های مخالفان
- در مقدمه التبیان ، شیخ طوسی به تفسیر قرآن به قرآن اشاره کرده است.
- منظور ما از تفسیر قرآن ،تفصیل قرآن نیست در آیات دال قرآن عدد رکعات نماز نیامده است.
- ما امروز در مقام پاسخ هستیم که آیا این تناقض نیست که تفسیر قرآن به قرآن کنیم و سپس از روایات استفاده کنیم؟
- در تفسیر نور الثِقلین، "بعوضه فما فوقها" را علی ع و پیامبر دانسته که نه در لغت، نه در مصداق که بعوضه کل و علی ع جزء و نه در صفتی که بعوضه جزء و علی ع کل چنین همخوانی مشاهده نمیشود.
- 10:45 سخنرانی همراه با حاشیه شیخ عباسعلی روحانی:
وی با خاطره گویی در نجف و توصیف حالات احساسی علامه در حرم مولا علی ع و تاثیر و بیاد ماندن و عشق و ارادت علامه به مقامات اهل بیت شروع کرد و با سه اعتراض به نظرات علامه و یک اعتراض عمومی سخنش را پایان داد.
- در تفاوت نسخ با تخصیص سخن گفت.
- تفسیر قرآن به قرآن تنها و فقط یک آیه به یک آیه یا چند آیه به یک آیه نیست بلکه باید تمام آیات موضوعی، واژگانی، جمله ای، سیاقی را با هم رصد کنیم.
- در نجف من 18 سال و استاد 41 سالش بود.
- در مورد آمین گفتن عامّه در نماز استاد هم میگفت حرمت و هم بطلان نماز، امّا در نکته بینی استاد اینکه گفته است روایات شیعه همه در نفی است "الا شاذا" و این عبارت باعث شد در جوامع روایی تحقیق کنم و دریافتم که روایتی داریم صحیح دارای روّات ثقه، امامی ولی "حدیث شاذ ای رواه واحد و لم یروه احدا غیره" پس از حدود 4000 شاگرد امام صادق چرا دیگران نقل نکرده اند؟
- به وی گفتم در عنوان تفسیرت عبارت"والسنه" را حذف کن تا ریتم آهنگینش به هم نخورد همچون المیزان فی تفسیر القران بالقران ولی وی نپذیرفت و میگفت بگذار ریتمش به هم بخورد ولی واژه سنّه را حذف نمیکنم.
- اعتراض (1) : تعبیر استاد میگوید ائمه ثقل اصغرند و من تعبیر خمینی ره که میگفت قرآن ثقل اکبر و ائمه کبیرند را بهتر میدانم. در اینجا استاد دکتر مهدوی راد که در جلوی من، ردیف جلو نشسته بود شروع کرد به احسنت و آفرین و اینکه درست است افعل تفضیل چنین معنا میدهد و پس از او در ردیف های پشتی یک بنده خدا با لهجه قمی داد زد که "استاد ایشون اصلا روایت واحد را قبول نداره"
- اعتراض(2): قرآن معصوم صامت و اهل بیت معصوم ناطقند شاهکار اسلام ترکیب این دوست. هر مسلکی (مرجئه، دهری، کمونیست، جبری ، سنی ، شیعه و...) یرای خود مستمسکی از قرآن میابد ولی این متن باز(قرآن) را پیامبر اسلام بسته است.
- اعتراض(3):آقای صادقی تهرانی به إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَّیِّتُونَ ﴿30﴾ زمر استدلال کرده است که قرآن تنها معصوم همیشگی ماندگار است ولی من منطقی و روایی میگویم معصوم انسانی نیز همواره زنده و همیشگیست. در اینجا استاد دکتر مهدوی راد که یادداشت برداری میکرد دوباره در سخنرانی وارد شد که "احسنت ، اصلا داریم لولا الحجّه لساخط الارض" و من خم شدم خصوصی گفتم " آقای دکتر ولی شما که به خودتان حق مداخله میدهید برای دیگرانی هم زمینه محیا میشود و این حق ایجاد میشه که حرف بزنن" یادداشتش رو نشون داد وگفت "نه من اینجا مطلب دارم" در همین جا جوان قمی داد زد" یکی باید مرد باشه بیاد از اندیشه ایشون دفاع کنه نه اینکه نظرشو بگه" و مهدی عباس زاده بلند شد و گفت : من جوابتو میدم.
- اعتراض(4): اعتراضی اجتماعی به خشونت کرد که دوّمی بنیانگذار خشونت در اسلام شد و اعتراضی تاریخی که چرا برخی از ما در برابر بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ در اوائل انقلاب مصلحت اندیشی میکردیم و میگفتیم "بسم الله العزیز المنتقم الجبّار" که رحمانیت اس و اساس است و فرعش جبر و انتقام
- در انتها پیشنهاد داد که در سال های بعد استادزادگان جلسات نقد برای مخالفان محیّا کنند حتّی من حاضرم هزینه برگذاری اش را هم خود کمک کنم.!!!
- 11:45 سید رضا حسینی امین دبیر اجرایی گزارش کار همایش های سال قبول، کمیته داروان مقاله، کیفیت و چاپ و ... مقاله ها را داد.
- 12 مسعود صادقی تهرانی مقدمه ای گفت در اینکه " با نفهم باید با نفهمی برخورد کرد" و ... و مقاله ای از پدرش را خواند.
- تا ساعت 1 عصر به ترتیب محسن آرمین، دکتر نورانی برادر شیخ محسن نورانی، رضا بابایی ارائه مقاله دادند نکته قابل عرض رفتار اخلاقی رضا بابایی بود که حدود 2 دقیقه از وقت ارائه خود را به جوان قمی داد که پای تریبون بیا! آمد و گفت : من نماینده یه تعدادی هستم که اینجا اومدم .مقطعات قرآن و تبیانا لکل شی قرآن، امام است باید زانو بزنید در محضر امام تا بفهمید نماز صبح دو رکعت و ظهر چهار رکعت است وگرنه یکی بگه مگه اینا تو قرآن هست؟!
- رضا بابایی در ارائه خود به کوچکترین ابتلاء روایت و حداقل دستی که در روایات رفته است. یعنی " تبویب " اشاره کرد و گفت نمونه هایی داریم که دو نفر از یک روایت دو فتوای متفاوت داده اند به این خاطر که یکی آن را زیر باب خاصی در کتابی دیده و دیگری همان را در کتاب دیگری زیر بابی نام دیگر و باز استاد دکتر مهدوی راد تاب نیاورد و در سخنش مداخله کرد. البته خلاصه حرف رضا بابایی این بود که (مصداق همواره باید در کنار مفهوم باشد تا مفهوم انتزاعی تخیلی تلقی نشود و در واقعیات سیر کنیم)
- 1 تا 5/2 نماز جماعت به امامت استاد عباسعلی روحانی که نمازش را کامل خواند و سپس ناهار که آخرین نفرات شیخ حسن میلانی و مریدان بودند که حدود 10 نفری میشدند و در رستوران حاضر شدند .
- برنامه عصر که پس از چند ارائه مقاله با سخنرانی آقای رحمانی و خاطرات بر پا شدن نماز جمعه توسّط علامه در عراق که در دوران غیبت دیگران آن را حرام میدانستند شروع شد و همچنین گفت:
- تفسیر البرهان و نور الثقلین از بی پایه ترین تفاسیرماثور با روایاتی غیر قرآنی و از دیدگه اخباری است.
- از نظر ادبی حرف زائد در قرآن نداریم نمونه: لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿1﴾ وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿2﴾ این لا نه زائد است و نه اینکه "لا والله" است که تاکید باشد بلکه حکیمانه است زیرا چون در این شهر محشور و حل هستی به آن قسم نمیخورم.
- پیشنهاد داد تا در چاپ های بعدی احادیث به کار رفته در کل الفرقان ، شماره زده شوند که من نیز پسندیدم و پس از همایش به آقا مسعود گفتم و ایشون هم استقبال کرد و مانعی ندید.
- میزگردی با عنوان (نسبت بین روایات و تفسیر قرآن به قرآن) متشکل از آقایان قاضی زاده، رحمن ستایش، عبداللهیان در نقش سنّتی و جای خالی استاد دکتر مهدوی راد! برگزار شد. قاضی زاده به تقسیم بندی عرض عریض روش ها در میزان استفاده از روایات و شکل روایات در تفسیر پرداخت و رحمن ستایش همانند همایش سال قبل بحث از تفاوت غائی سنّت با روایت و حدیث کرد" سنّت رفتاری بوده که عمل شده و از بین رفته ولی حکایت از آن بصورت روایت تا به حال به ما رسیده و تفسیر به روایت را تفسیر به سنّت نگویید." همچنین بحث از نسخ جزئی کرد! و اینکه طلاق 9 بار است!
- امّا آقای عبداللهیان اعتراض کرد که متشابه چنین تعریف ... میشود که تعریف غلطی ارائه داد و سپس گفت متشابه با ردّ به محکم، محکم نمیشود بلکه مبهم میشود و وظیفه روایات و سنّت است که این مبهم را از ابهاماش خارج کند.
و با طرح اشکال سه نفر، مهدی عباس زاده گفت خدا میگوید " الطلاق مرّتان ..." شما یعنی چه میگویید 9 بار است.، یکی از معممین که نفی عدل بودن قرآن با روایات را مطرح کرد و گفت " بزرگترین اجحاف به کلام خدا قرآن عدل قراردادنش با روایت است" در مورد صلواه الوسطی ترجمه و استدلال ناقصی ارائه دادو پاسخی به عبداللهیان داد که لذّت بردم، و پیرمردی که پیشنهاد داد این تفسیر و مباحث را برای نسل جوان به فارسی برگردانید. در حق سید صادق ساداتی هم که بارها دست بلند کرد تا صحبت کند اجحاف شد .
6 عصر پدر خانوم سید حسن خمینی به جای سید حسن سخنرانی اختتامیه را انجام داد و گفت من همین امروز فهمیدم، بسیار خرسند شدم، آقای صادقی بسیار چه و چه بود، شجاع و با درایت و دارای جذبه بود و... تعریف های دیگر از حس اخلاق و نکته اینکه این آقای رحمانی (اشاره در جمعیت) ندیم همواره و همراه او در نجف بود و هم او ، او را دوست داشت و هم او ، او را و علاقه دو طرفه بود و ... و همایش سوم نیز تمام شد.
بررسی متن سخنرانی مرتضی مطهری" تقوا از نظر اسلام" در انجمن ماهانه دینی مهرماه1339 فصل 4 کتاب آزادی بندگی، گفتار اوّل تقوا (1)
لغت تقوا صفحه 132 – صفحه 145
"مورخین نوشته اند همّام بن شریح با شنیدن صفات پرهیزکاران از امیر المومنین ع بعد از یک فریاد قالب تهی میکند!"
اوّلا این اتّفاق ممکن ولی بعید است. معمولا چنین مرگ هایی در خصوص
محسوسات مادّی می افتد. چنانکه خدا میگوید: " وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ
مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ
وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿155﴾ بقره" اینجا 4 مورد از 5
مورد آیه مادی و ترس هم در 4/5 آن، چه در پیش و در پس از این 4 مورد است.
واصولا در شریعت قرآن مومن بیش از آنکه با احساس مومن شود، با تعقل مومن
میشود. اینجا جای ادب و تفکر است. نه دریا شکافتن، نه اژدها ایجاد کردن و
نه مرده زنده کردن!
دوم: پرسش پیش میآید، شما که دائره علم غیب امام معصوم ع را در علم کلام آنچنان گسترده اید که خود نمیدانید ، آیا امام ع نمیدانست که پسر شریح با آن برافروختگیش، سکته خواهد زد و میمیرد؟ و اگر میدانست باز به استنکاف خود ادامه نمیداد؟ آیا امام به قاعده الهی بین الادیانی ابراهیمی "... مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا ...5:32" مومن نبود؟
سوم : اساسا در سخنرانی، چه نیازی معمّمین دو فرقه را وادار به آوردن نقل های تاریخی محیر العقول میکند؟
بی شک یکی از کارکردهایش حواشی هیجان انگیز قصه پردازی درخطابه هاست تا
شنونده با توجه بیشتری گفتار را دنبال کند ومصرف داخلی، یعنی کارکرد فرقه
ای دارد وباعث هیجان در عوام شیعه میشود.
اگر پاسخی در خوربرای مطالب
بالا نداشتید. پس در نهایت باید گفت شما بر قاعده عقلائی " قف عند الشبهه "
که از روی تقدّس آن را روایت میدانید! هم الزام عملی ندارید.
- انتقاد
مطهری از ترجمه به ترس یا پرهیز معنی" وقی " نگهداری (حفظ ، صیانه) و
ترجمه متّقین به "خود نگهداران" یا اتقوا الله " نگهداری خود از گزند کیفر
الهی" کاملا به جا و عالمانه است. یا در قاعده "مقدمه چیزی، خود آن چیز
نیست."
ترس از خدا
بررسی ترجمه به ترس، تقواست.
تقوای قوّت و تقوای ضعف
در حقیقت بررسی ترجمه به پرهیزکاری است. و البته علی شریعتی با شجاعت و
آزاد نگری بیشتری به نقد این مطلب در سخنرانی حسینیه ارشاد "شیعه علوی،
شیعه صفوی" میپردازد، وی یکی از صفات جریان شیعه صفوی را آن میداند که
مطهری (تقوی ضعف) نامیده است . ولی مطهری مصداق جامعه شناختی آن را، در بین
ما عنوان نمیکند !
اجبار عملی
انتقاد وی مطابق واقع است، البته
کمتر به جنبه ابزاری آن اشاره کرده زیرا هر کسی هم روشی دارد و شبیه سازی
موقعیت نوعی ازتمرین عملی است که ترس را از فرد میگیرد.
تقوا در نهج البلاغه
متون نهج البلاغه راشاهدی بر مطالب پیشین خود آورده که از نظر علمی و
معرفت افزایی نیازی نیست، و از این باب، تطویل (درازگویی ) است. زیرا
مقدمات عقلی برای قیاس ها وآمیزش آن به استنتاج از کلام خدا کافی بود و صد
البته تشبیه تقوا به سپر و پناهگاه بلند و مستحکم در خطبه 189 و 155 هم
زیباست، اصولا اینگونه زیباسازی گفتار و سخنرانی تشبیهی و تمثیلی از باب
موعظه و تکرار، نیکو است، تا اینکه صرفا گفتاری علمی و معرفت افزا باشد.
شنونده را از یکنواختی رهانده و به خاطرسپاری گفتار را راحت میکند. البته
کلام اقطع همان است که خدا میگوید و کلام امام ع قطعی است و محلش در خطابه و
منبرومردم است نه گفتار اقطع علمی جاودانه
تقوا و آزادی
چه
موشکافنه میگوید " نباید تصوّر کرد که تقوا از مختصّات دینداری است از قبیل
نماز و روزه، بلکه تقوا لازمه انسانیت است. " البته اینجا بحثی پیش می
آید که: آیا مقدمه واجب، واجب است؟ پاسخ آنکه مقدمه واجب ابزار است برای
رسیدن و معمولا ابزار کارکردی بسیار وسیعتر از یک مورد معین مقدمه در یک
واجب واقع شدن را دارد. تقوا ابزار است و لازمه انسانیت است و یک واجب
دینداری است، تقوا در این مورد معین مقدمه عقلی است. البته تقوا موخره
وضعی یعنی اثر هم میباشد چنانکه خدا میگوید: إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى
عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ
یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ﴿45﴾ چنانکه تحدی قرآن خود معجزه نیست بلکه
ابزاری است در مقدمه اثبات یا عدم اثبات معجزه بودن قرآن
- " شَفَا جُرُفٍ هَارٍ" 109 :9 را ترجمه کرده پرتگاهی "سست مشرف بر آتشی" که ترجمه صحیح " سست بر لب پرتگاهی" است.
محدودیت یا مصونیت
البته تقوای منفی ضد اسلامی شیعه صفوی و صوفیه که آن را به نام " تقوی ضعف" آورده است محدودیت آور است.
حفظ و حراست متقابل
درست است که در جمله " الا فصونوها و تصوّنوا بها " رابطه غیر منطقی
دُور برقرار نیست، ولی در جمله اول یعنی تقوا را حفظ کنید ضمیر "ها" به
پاسداری از یک مرحله از کمال انسان با درجات مختلفش در متّقین که به آن
مرحله رسیده اند، اشاره دارد.
و در جمله دوم یعنی به وسیله تقوا
خودتان را حفظ کنید ضمیر "ها" به هر شکل و میزان از تقوا که انسان را از هر
تحول منفی حفظ کند، اشاره دارد. امّا اگر این دو ضمیر "ها" را یک چیز
بپنداریم مرتکب مغالطه تجسّم شده ایم.
ارزش و اثر تقوا
مطهری
میگوید:" این قدر میدانم که عامل اصلی افزایش طلاق ها از بین رفتن عنصر
تقواست" و میگوید: " ما امروز این عنصر را از دست داده ایم" با هر دو این
دو ادعای کلی و بی دلیل مخالفم.
اول اینکه آقای مطهری حداقل در این
مورد، در جمله اولش درک درستی از علت و معلول ندارد . باید گفت زمانی بیشتر
شدن یک پدیده را مربوط به علتی میدانند که آن علت خاص باشد در حالی که عدم
تقوا عنوان عامی است که در تمام طلاق ها ، حتی درهمان آغاز ازدواج منجر به
طلاق هم مشاهده میشود. همچنین او میگوید " بدون شک عوامل اجتماعی گوناگونی
دخالت دارد " و پس از این جمله به ناگاه انسان را از اجتماعش جدا تخیل
میکند و ادعا میکند که تقوا کم شده است و آن علت است!!! انتقاد بعدی به هر
دو جمله بر میگردد خصوصا جمله دوم : " ما امروز این عنصر را از دست داده
ایم"
او از کجا به چنین چیزی رسیده است ؟ در حالی که برای نمونه خدا
میگوید إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ ﴿34﴾ قاعده آن است که همواره
انسان بی تقواست ، همین ادعای تغییر طبیعت شناختی و ژنتیک انسانی او را هم
در جهت عکس (یعنی ما امروز تقوایمان بیشتر شده است!) مشرکین داشته اند
گفته اند:
وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِن
جَاءهُمْ نَذِیرٌ لَّیَکُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا
جَاءهُمْ نَذِیرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا ﴿42﴾ اسْتِکْبَارًا فِی
الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا
بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ
لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا
﴿43﴾ فاطر
اگر میخواهید بگویید عوامل ابزاری ایجاد گناه زیاد شده
است که تقوا کم شده ، میگوییم به همان اندازه نیز در مورد ثواب زیاد شده
است. این دلیل نشد. پس متاسفانه در جمله دوّمش هم معلول را علت ، به حساب
آورده است. حقیقت آن است که هر چه به جلو میرویم و با رشد فن آوری، دنیا
بیشتر در دست یکی از اقلیتهای جهان یعنی قوم برگزیده خدا بنی اسرائیل، برای
فساد در زمین قرار خواهد گرفت و ما با همان اندازه ازمیانگین استعداد بی
تقوایی و تقوای انسانی عمومی ، هر روز در موضع ضعیف تری در استفاده از
ابزارها در جهت نیکی کردن ، نسبت به گذشته خواهیم بود. این حقیقت، یا علت
ایدئولوژیک، مسئله جدایی است که وی چون نتوانسته تحلیل کند، لا جرم میگوید :
" ما امروز این عنصر( تقوا ) را از دست داده ایم ."
یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿47﴾
تقوا و بهداشت
آیا این عنوان دادن ها، که در متن کتاب است در اصل سخنرانی هم بوده ؟ تقوا
و بهداشت ! پیش از این واژه ی عربی تقوا را نگهداری ترجمه کرده است و پر
واضح است که ثمره نگهداری چیزی، به، داشتن آن چیز است. وگرنه هیچ نادانی
نمیگوید از چیزی پاسداری میکنم تا آن را پاسداری نکنم ! وآن را ضایع کنم !
از این جهت کلام منقول از علی ع "شفا مرض اجسادکم خطبه 196" چه در تغذیه و
چه غیر مستقیم در قناعت و رضایت که پی آمدش اعصاب و روان آرام و نهایتا
سلامت جسم را دارد هم واضح است و هم مصداق آیاتی از قرآن است و مصداق اضافه
بر اصل نیست، بلکه کمکی است برای آنانکه در اطلاق و مصداق نمی اندیشند و
بس.
پاسخ اقناعی به تحمیل استاد سید ... بر آیه 78 سوره نحل
آیه: وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿78﴾ نحل
مدعا : وی مدعی است که تقدّم ذکری سمع بر ابصار و ابصار بر افئده میتواند هیچ دلیلی نداشته باشد و هر سه اینها چون از جنس حواس هستند علی السویه اند، در عرض هم هستند . پس تقدیم و تاخیر در ذکرشان معنی خاصی ایجاد نمیکند. و اینکه نوزاد پس از خروج از شکم مادرش اوّل میشنود را از خود میگویید و آیه چنین چیزی نمیگوید.! همچنین میگوید اگر علم بعدا ثابت کرد که نوازاد ابتدا لمس میکند چه میکنید ؟! و در انتها به تفسیر براءی خود افزوده است و با تحمیل توسعه ای بی دلیل معنای آیه، میگوید این تقدیم به آن جهت است که انسان پیش از سایر قوای درک کننده، بیش از آن که سخن بگوید باید ببیند و بیش ازآن که ببیند باید بشنود !
نوع تحمیل ها : دو نوع ، ابتداء به کتمان معنا و انتهاء
به توسعه معنا
پاسخ:
حال به استفساراز آیات متشابه در این تقدیم و تاخیر میپردازم تا قرآن خود به وضوح برایمان
انکار معنایی ایشان را روشن، تفسیر، تعلیم و تبین کند.
دلیل مستقل اوّل یا کافی در خود آیه : با توجه به اینکه وی پذیرفته است که که عبارت " لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًا " نفی در سیاق نکره، پس مفید عموم است. به وی میگوییم هنگامی که قرارداده شدن (جَعَلَ )چند چیز(الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ ) ،پس از نفی عموم هر چیزی (لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًا) از آن جنس ( ایجاد علم در انسان تنها به توسط گیرنده ها( افئده) است که سمع و ابصار جزئی از افئده هستند. علم ≡ {سمع، ابصار و...} افئده = یغنی عنک شیئا ) در یک مکان (لَکُمُ) اراده شود و این دو معنا به یکدیگرعطف شوند(وَجَعَلَ) هیچ گریزی به غیر از ابتداء، نیست. مگر اینکه وی علت عطف را تناسب نداند و آن را تضاد بگیرد که درفرض محال آن تحمیل دیگر، خدا در حال پرت و پلا گویی و هذیان است.
دلیل مستقیم دوّم:
وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ ﴿78﴾ وَهُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ﴿79﴾
در این آیه به صراحت ایجاد شدن کارکرد سمع را بر ابصار تقدّم داده است.
دلیل مستقیم سوّم:
أَفَمَن یَمْشِی مُکِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى
أَمَّن یَمْشِی سَوِیًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿22﴾ قُلْ هُوَ الَّذِی أَنشَأَکُمْ وَجَعَلَ لَکُمُ
السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ
﴿23﴾ قُلْ هُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ﴿24﴾
این آیه نیز اولین نیروی انسان را پس از ایجادش، سمع قرار داده است. پس پیش از آن که از شکم مادر خارج شود نیز اوّلین حس از حواسش ، سمع است ! پس نه تنها بر مفهوم آیه 78 سوره نحل " وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ ..." تصریح دارد که بر آن مقدّم نیز هست.
دلیل مستقیم چهارم:
الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ ﴿7﴾ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِینٍ ﴿8﴾ ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ ﴿9﴾
در آیه( وَبَدَأَ) کاملا بر ابتدائیت یا اولیّت تصریح دارد و ما چیزی از خود نمیگوییم و(ثمَّ) در آیه 8 و 9 همچنان از مفهوم "وَبَدَأَ" پاسداری میکند تا آنجا که پس از دمیده شدن روح پله بعدی را قرارداده شدن نیروی سمع و بلکه خود سمع میداند.
دلیل مستقیم پنجم:
قُلْ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ والأَبْصَارَ وَمَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ ...
در این آیه نگفته است "أَمَّن ما لِکُ" که صرف مالکیت را مطرح کرده باشد بلکه به شکل مضارع مالکیت که نیازمند مرحله و پس از ایجاد است مطرح شده ، جالب آنکه تقدم آسمان برزمین ازجهت روزی رسانی نیز در ابتدای آیه آمده است. متناسب با کریمه " وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ "
نتیجه: در سراسر قرآن 31 مرتبه شنیدن در کنار دیدن تکرار شده است . 19 مرتبه شنیدن پیش از دیدن در انسان مطرح شده است.5 مرتبه مربوط به خداست که شنیدنش پیش از دیدنش مطرح شده است. بطور کلی در 7 مرتبه باقی، دیدن پیش از شنیدن در انسان مطرح شده که مربوط به الزام به بصیرت، کلی و جامع نگری و شفاف و بی پرده نگری است.پس فارغ از این ادله ثابت ، جا دارد از وی بپرسیم این چه تسویه و در عرض بودنی است که خدا در5 مرتبه آفرینشی انسان و14 مرتبه مرتبط ، این قالب را کنار نمیگذارد؟ در حالی که لازمه بلاغت عادی بشری جا به جا گویی در حالت تسویه است.(7 مورد دیگر ارتباطی با خلق قدرت شنوایی در انسان ندارد) در حالی که موقعیت هر حرف و کلمه در قرآن از ستارگان آسمان نه تنها دقیق تر است که درک تمامی وجوه متعدد معنایی دقت جایگاه هر کلمه در قرآن ، برای یک انسان، حتّی آنان که اراده به پاکی و وحی از جانب خدا نیز شده اند محال (علی العموم) است " فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿74﴾ فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿75﴾ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ ﴿76﴾ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ﴿77﴾ فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ ﴿78﴾ لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿79﴾ " واقعة
6. خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ...
7. أُولَٰئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ
8. قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَأَبْصَارَکُمْ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلَٰهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ
9. أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ
10. حَتَّىٰ إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
11. وَمَا کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَلَا أَبْصَارُکُمْ وَلَا جُلُودُکُمْ وَلَٰکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا یَعْلَمُ کَثِیرًا مِمَّا تَعْمَلُونَ
12. وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ
13. أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لَٰکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ
14. أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَمَنْ کَانَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ
15. إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئًا
16. وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ لَا یَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ
17. أُولَٰئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَمَا کَانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ یُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا کَانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَمَا کَانُوا یُبْصِرُونَ
18. وَلَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیمَا إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فِیهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَىٰ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِذْ کَانُوا یَجْحَدُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ
19. وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ﴿36﴾
1. قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ
2. تا 5 . إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ 3 مرتبه در قرآن + وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ 1 مرتبه
1. أَلَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُوا شُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلَا تُنْظِرُونِ
2. قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدًا
3. وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُو رُءُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ
4. الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا
5. وَمَا أَنْتَ بِهَادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ
6. وَإِنْ یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
7. مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمَىٰ وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِیرِ وَالسَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَکَّرُونَ
پاسخ به تحمیل توسعه معنایی وی:
همانطور که در ابتدا گفتم اومیگوید: "این تقدیم به آن جهت است که انسان پیش از سایر قوای درک کننده، بیش از آن که سخن بگوید باید ببیند و بیش ازآن که ببیند باید بشنود." ! اوّلا آیه 78 نحل چنین چیزی را نمیگوید و اینها در شکل تمامش ،خزعبلات عرفانی صوفیه، مقام تراشی های استاد و شاگردی، زانو زدن و شنیدن و ... و سرجمع افکار خارجی است که بر متن خدایی تحمیل میکنید در ثانی 7 آیه باقی، پاسخ درخوری به شما میدهد که در عمل پیش از شنیدن باید تعقل کرد که چه میخواهید بشنوید، باید شفاف باشی تا سالم بشنوی مرجع تمام این 7 آیه منفی است،گروه ها و شخص گمراهی هستند و هست (قُلِ ادْعُوا شُرَکَاءَکُمْ ، بِمَا لَبِثُوا ،الْمُجْرِمُونَ، الْأَعْمَىٰ، الْعُمْیِ، کَفَرُوا ، أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَنْ ذِکْرِی ) پس انسان پیش و بیش از آن که بشنود، واجب است که تفکر کند، چشم باز کند، کلی نگر جامع نگر باشد تا اجزاء را بشنود و براساس "مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمَىٰ وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِیرِ وَالسَّمِیعِ و ..." اگر کور شد کر نیز میشود امّا اگر بصیر شد سمیع حقائق در بین باطل خواهد بود. باشد که شما نیز عقیده ها و عقده های خرافی و بدعت ها و تحمیلات شیعه و سنّی بر قرآن، این مجعولات اکثریت در جهان اسلام را رها کنید و جهان اسلام را قرآن بدانید. تا بتوانید حقیقت های خدایی در قرآن را سمیع یا همواره شنوا باشید و من و شما بیاییم قالات و قیلات،روایات،شهرت های فتوایی و مدرَکی و مُدرکی ،اصول ها، درایه ها، اجماع ها، رجال ها،ضرورت های خیالی ناشی از مغالطه توسّل به اکثریت، سنّت های جاهلی، تفسیر های غیر استفساری غیر معصومانه بیرونی و هر آنچه از آنها که بر زلال قرآن سایه افکنده را به زباله دان تاریخ بریزیم و وقت و سرمایه خود را بر خواندن و اشاعه آن اسراف نکنیم.
پاسخ حاشیه ای:
امّا اینکه علم بشری در آینده ثابت کند حس ابتدایی انسان در شکم مادر و بیرون از آن، شنوایی نیست. در این مورد میپرسیم مگر شما قرآن را ذاتا کتابی علمی نمیدانید که چنین کفر علمی را میگویید و احتمالش در آینده را بر قطع کلام الله تحمیل میکنید و ترجیح میدهید ؟؟؟ مگر قرآن ذاتا اقطع الدلاله نیست؟ آیا در این مورد 5 دلیل مستقیم (1- نفی عموم + جعل 2- انشاء بیرون شکم مدار 3- انشاء از درون شکم مادر 4- بداء + جعل 5- مالکیت مرحله ای) شما را کافی نیست؟
حمید قیدر 25 فروردین 1394