ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آنچه خدا ما را مامور به آن کرده است تلاوت قرآن است و تلاوت قرآن که معنایش تبعیت مو به مو از قرآن است مراحلی دارد که مرحله ابتداییش خواندن " فاقروا ما تیسّر من القرآن " و مراحل دیگرش است که جای بررسی اش در این گفتار نیست بحث ما را به جایی میبرد که در هیچ جایی از قرآن خدا ما را مامور به حفظ قرآن نکرده است سیاستی که هم اکنون در عربستان و ایران و دیگر کشورهای اسلامی به شدت دنبال میشود که کودکان را حافظ تسلسلی قرآن کنند .؟ در حالی که بعد ابتدایی قرآن محکم بودن و تسلسل است و بعد حقیقی آن در گرو تدبّر و تفکر و فصل فصل شدن و نتیجه گیری از تشابه کلام در آن است.
هدف از حفظ قرآن تنها در زمان نزول آن بود که تبدیل به نوشتار گردد و در واقع ذهن یاران پیامبر ابزاری بودند برای حفظ کتاب خدا تا مکتوب و همه گیر شدنش نه اینکه این خود رفتاری مستقلا مفید باشد! اگر منصفانه نظر کنیم در گذشته حفظ قرآن به استفسار موضوعی حافظ کمک شایانی میکرد ولی پس از نوشته شدن کتاب هایی چون "المعجم المفهرس للایات و الالفاظ القرآن" و امروز ما ، که نرم افزار ها با دقت کامل به جستجوی آیات ، واژه ها، ریشه ها ی اسم و فعل و دیگر امکانات جستجوی مبهوت کننده در قرآن میپردازند حفظ تسلسلی قرآن هیچ کاربردی ندارد و امّا
حفظ قرآن آسیب هایی را به دنبال دارد***
1- توجه بیش از حد معقول به سیاق آیه:
معمولا حافظان قرآن چون تلاش شبانه روزی بر حفظ تسلسلی قرآن کرده اند از حفظ موضوعی و ارتباطی قرآن که هدف است به دور میمانند و گاه منکر دلالت جمله های دارای استقلال معنایی در قرآن میشوند که به تحمیل به تضییق معنا در قرآن می انجامد
2-احساس تکبّر و غرور نسبت به دیگر مسلمانان و افتخار کردن به خود:
در مباحثات بسیار با حافظان متوجه این تکبّر شده ام که گاه وقتی اشتباه کوچکی در خواندن آیه ای صورت میگیرد تنها به دنبال اصلاح قرائت هستند و به استدلال گوینده توجه کافی را ندارند و گاه برای تحقیر میپرسند : " شما چقدر از قرآن را حافظ هستید؟ "
3- فراموش شدن محفوظات:
کسانی که به حفظ جزیی از قرآن مثلا یک یا چند جز از سی جز میپردازند پس از مدتی که قرآن را در نمازشان نخواندند یا قرآن را در زندگی اجرا نکرده یا در نصیحت و بحث و گفتار روزانه استفاده نکردند یا در مسابقات حفظ! شرکت نکردند فراموش خواهند کرد و این تلاششان به هدر خواهد رفت و وقت خود را اسراف شده میبینند.
امّا بحث از ثواب اخروی مقوله ای است که که تابع دنیاست . زیرا هر عملی که در این دنیا سود نداشته باشد یا دستور خدا نباشد ، یا مضر باشد، ثوابی برای آن در آخرت نیست و این توهّم ثواب آخرت جز اینکه عاملش را متکبر و مغرور و دلخوش به ثواب کند اثر دیگری ندارد
مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ
با سلام
یک سوال در مورد آیه فوق دارم. تفاوت واژه "شهید" با واژه "رقیب" چیه؟ چرا عیسی ع می گوید تا وقتی که زنده هستم بر آنها شهید هستم و هنگامی که مرا گرفتی ، به خدا می گوید تو خود رقیب هستی؟
سلام
اگر بخواهم نسبت معنوی بین دو واژه " رقیب" با "شهید" را از نسبتهای چهارگانه منطقی بگویم این دو با هم عموم و خصوص مطلق هستند یعنی رقیب بسیار گسترده تر از شهید است. البته هر دو در وزن فعیل بر همواره و همیشگی در معنی خودشان هستند (برای نمونه تفاوت شجاع با شجیع یا شاهد با شهید) از این جهت رقیب کسی است که همواره مراقب و بینا با تمام حواس بر شخص یا اشخاص یا مکان یا موضوع مورد نظر دیده بانی دارد ولی شهید با حداقل یک عامل و یا نشانه تا چند وچندین عوامل و نشانه ها را دارد که همواره بر اساس آن یا آنها گواهی میدهد.
خدا از ازل تا ابد رقیب و هم شهید است "کَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ رَّقِیبًا" و " إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا" و " إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدًا" خدا از عیسی ع میپرسد " أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَهَیْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ" و او در پاسخ میگوید که تا زمانی که در بین آنها بوده است همواره نشانه ای ( شهید) بر خدا و سنت های خدا بوده است و پس از آنکه خدا او را به تمامی جسم و روح بالا برد
" وَبِکُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَى مَرْیَمَ بُهْتَانًا عَظِیمًا ﴿156﴾ وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا ﴿157﴾ بَل رَّفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ وَکَانَ اللّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿158﴾ وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا"
پس از آن این خداست که نظاره گر (رقیب) رفتار آنهاست که او و مادرش را به شرک خدا بگیرند ولی باز نشانه های خدا در زمین همچنان باقی است (وَأَنتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ﴿117﴾ إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿118﴾"
باید این نکته را یادآور شد که مراقبه جز در سه حالت بیشتر نیست"
1- خدا برانسان: " إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا"
2- به میزان بسیار کمتر در انسان بر خودش: " بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ"
3- دو فرشته ناظر رفتار هر کس بر همان شخص " إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ ﴿17﴾ مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ ﴿18﴾
و پیامبران نه تنها جز ابلاغ پیام ،هیچ وظیفه ای نداشتند که که نباید غصه و تاسف بر قوم فاسق بخورند.
" وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ"
" وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ"
" فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ " & فاسقین(درجای دیگر)
" وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُن فِی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُونَ"
بسم الله الرحمن الرحیم
و إذا قُرِئَ علیهم القرآن لا یسجدون : و هنگامی که قرآن بر آنها خوانده می شود سجده نمی کنند (۲۱انشقاق)
ویژگی و شخصیت و خصوصیتی که بعد از قرائت قرآن باید حاصل شود همین آیه ۲۱سوره انشقاق است که خواستار سجده کردن است . اتفاقا این آیه به خوبی نشان می دهد که منظور از سجده ، یک عمل فیزیکی نیست.
داستان این وجوب سجده در برابر خواندن برخی آیات و استدلال موافقانش رو نمیدونم و تحقیقی نکردم . البته صادقی تهرانی ره 10 عبارت در قرآن رو واجب برای سجده میدانست و در رسالش هم موجوده
امّا این آیه 21 انشقاق این رو نمیرسونه که عمل فیزیکی نیست بلکه صفت مذمومی است که سجده نمیکنند آنان را به بی ایمانی و کفر توصیف کرده
فَمَا لَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿20﴾ وَإِذَا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لَا یَسْجُدُونَ ﴿21﴾ بَلِ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُکَذِّبُونَ ﴿22﴾
و در جای دیگری اهل کتاب که تورات و انجیل و ... میخوانند در شبانگاهان تا تابع دستوراتش باشند را به سجده در آن شبانگاهان توصیف مثبت کرده است آیا سجده در شبانگاهان تنها تعظیم دل و جان است یا جسم نیز هست و چرا جسم نباشد؟ البته این وجوب سجده در برابر خواندن تنها ده آیه از قرآن مطلبی دیگر است که باید سنت بودن برای همه انسانها ثابت شود نمیدانم؟
لَیْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ آنَاء اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ ﴿113﴾ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُوْلَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿114﴾