ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چرا "اخلاق اسلامی" یکی از اصطلاحاتی است که مدتیست مراقب هستم تا دیگر در گفتارم به کار نبرم و به جای آن از اصطلاح اخلاق سکولار یا اخلاق بیطرف استفاده میکنم ؟
۱. این اصطلاح از نظر معنوی با آن معنایی که از آن اراده میکنند سازگاری ندارد . زیرا اخلاق جمع خُلق و به معنای رفتارهای منعطفانه است و اینکه منبع آن مستقلات عقلیه است و یا توصیه ها و دستورات خداست نهایتا گستره ای از خوانش های از متن مقدس و سپس گستره ای از رفتارهای یکسان و در برخی موارد مختلف و متفاوت یا "اخلاق مسلمانان" را در بر میگیرد و اخلاق انعطاف در رفتار است و انعطاف نوعی ظرافت فعلی یا حکمت عملی است که در هر انسانی بازه های گوناگونی را شامل میشود و تناسب نقد من کاملا جدی است چون کسانی که برای مثال واژه موجود را به جای وجود یا دلیل را به جای علت استعمال نا به جا میکنند و این تفاوت را در نمی یابند همچنان از به کار بردن اصطلاح "اخلاق اسلامی" نیز دفاع میکنند.
۲. واژه اسلامی که حکایت از کرنش یا اِفعال ما در پیشگاه خداست در اصل مرتبط با سر نهادن یا واقف شدن به اندیشیدن فراسو و تمام نگر است نه کرنش اخلاقی!!!
۳. کسانی که این اصطلاح ناسازگار با مطلوب خودشان را ساخته اند و آن را در پهنه زمان رواج داده اند دقت نکرده اند که این اصطلاح نه ریشه و کاربرد قرآنی دارد و نه در کلمات رسیده از سیره نگین پیامبران به کار رفته است و اصولا اصطلاح اخلاق اسلامی به معنی مطابق با ساختار واژه ای آن ، که من درکش میکنم و به ترجمه "الخُلُق الإفعالیة علی مدار شریعه الله" نوعی نگاه اصطلاحا فقهی یا حُکمی به اخلاق هچون احکام حیض و نفاس و نماز و حج است که صورتی معین داشته باشد. در حالی که ما کرنشگرانه یا اسلامی اخلاق نمیورزیم و کُنه اخلاق چیزی نیست که آن را مو به مو اجرا کنیم!
۴. حال که در سه فقره بالا بر سلب این اصطلاح سخن گفتم در ایجاب اصطلاح "اخلاق بیطرف" "اخلاق عادلانه طرفینی" یا اخلاق سکولار باید بگویم که اخلاق یا انعطاف در رفتار یک تابع بیشتر ندارد و آن در نظر داشتن مصلحت طرفینی و عدالت جامع و تلطیف قواعد نظری خشک در اجراست . اخلاق پس از عدالت همان احسان طرفینی است که خدا در عبارت "ان الله یأمر بالعدل و الإحسان" به موارد آن دستور میدهد تا بر مواردش مراقبت کنیم.
#اخلاق_اسلامی
&
#اخلاق_انسانی
#اخلاق_سکولار
#حمید_قیدر ۲۸.۳.۱۳۹۹
اصلی ترین هدف کتابهای خدا و خدا از فرستادن پیامبران و سخن گفتن با آفریده های خودش چیست؟
به جهانبینی من از خدا و قرآن ، اصلی ترین هدف خدا و ادیانش فهم و تبلیغ و رفتار در جهت باور توحید یعنی ستم ندیدن و ستم نکردن در قالب باور توحید و مبارزه کردن با بت های انسانی و باورهای شرکی یا شخص گرایی است.
استدلال من به چیست؟
۱. حجم آیاتی که درباره توحید و شرک نورزیدن در قرآن است گواه است.
۲. هر ستمی در این جهان ناشی از شرک یا باور شرکی است.
امّا
یک فقیه اصطلاحی، اصلی ترین هدف دین را عمل به رفتارهای ظاهری خاص دین میداند.
*
یک مذهبی اصلی ترین هدف دین را مذهب و حاشیه ها میداند: گریه و عزاء حسین و حبّ آل علی یا حبّ صحابه و سلف صالح و مراسم و ریش و انگشتر و بررسی روایت ها و برتری دادن روایت ها بر قرآن و زیارت عاشورا و دعای توسل و غیره خلاصه شخصیت گرایی میداند.
*
یک صوفی اصلی ترین هدف دین را بت کردن یک نفر به نام قطب و زجر دادن خودش در جهت مقاوم شدن خودش و تبدیل شدن به قطب ذهنی خود میداند.
*
خیانت بزرگی که مذهبی ها و علی الخصوص وهابی ها به دین قرآن ما کردند و میکنند پهلوان پنبه نشان دادن شرک یا سفسطه حمله به مترسک پوشالی شرک بوده است.
خلاصه به همان اندازه که شما در قالب و تحت نام آداب معاشرت ، احترام به بزرگتر و والدین و ... یا فرمانپذیری ها ضد عقلی و استقلال عقلی و دیگر بزک های مفهوم شرک به خدا ؛ انسان یا انسانهایی را بیرون از یک معامله بزرگ کنید از پیام اصلی دین خدا و اصل اسلام در برابر خدا یا توحید فاصله گرفته اید.
دین قرآن یک پیام اصلی دارد به استثناء یا بیرون از معامله تجاری و رفتاری کارگر و کارفرما؛ نه دیکتاتور باش و نه زیر بار دیکته کسی برو در همه زمینها خودت باش
"فلا تخشوا الناس واخشون"
*
(إِنَّاۤ أَنزَلۡنَا ٱلتَّوۡرَىٰةَ فِیهَا هُدࣰى وَنُورࣱۚ یَحۡکُمُ بِهَا ٱلنَّبِیُّونَ ٱلَّذِینَ أَسۡلَمُوا۟ لِلَّذِینَ هَادُوا۟ وَٱلرَّبَّـٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ بِمَا ٱسۡتُحۡفِظُوا۟ مِن کِتَـٰبِ ٱللَّهِ وَکَانُوا۟ عَلَیۡهِ شُهَدَاۤءَۚ فَلَا تَخۡشَوُا۟ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ وَلَا تَشۡتَرُوا۟ بِـَٔایَـٰتِی ثَمَنࣰا قَلِیلࣰاۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَاۤ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُو۟لَـٰۤىِٕکَ هُمُ ٱلۡکَـٰفِرُونَ)
[سوره المائدة 44]
#نهضت_خودت_باش
به عنوان شیوه بنیادی روشنفکران و باز اندیشان قلم ها زده شده است و من نیز در این وبلاگ مطلبی با عنوان "اگر سواد این است پس من بیسوادم!" جای داده ام.
من پیش از آنکه خود را قرآنگرا بدانم خود را یک مفهوم گرا میدانم چیزی که برخی مردم از آن به Anarchism یا اقتدارگریزی فلسفی تعبیر میکنند "هیچ چیزی در جهان معانی، ارزشش بیش از یک استدلال روشن و صحیح نیست"
در واقع چند روز پیش نیز دوباره از این دست افکار بر مخیّله ام هجوم آوردند که یک نشست مجازی اینترنتی با دوستان در آینده برگزارم کنم با عنوان:
" بررسی ربط و نسبت ابعاد مفهوم گرایی با انواع شخصیت گرایی " درِ تمام بحث های قرآنگرایان با هر گونه دیدگاه هایی هر چند متضاد با مذهبی های شیعه و سنی و صوفی و سلفیِ وهابی و ... همه بر پاشنه همین بنیان میچرخد که آیا مفاهیم اصالت مطلق دارند یا نسبی هستند؟
و اگر بالفرض پاسخ نسبی است چرا نسبی؟
و نسبت اشخاص و مفاهیم دقیقا در منظومه تفکر تو چیست و در منظومه تفکر من و من ها چه؟
پس از روشن شدن مواضع افراد در این رابطه حال باید پرسید چه اندازه به پیش فرض های خود اندیشیده ای و چه اندازه آنها را چون لقمه ای آماده ای به عنوان دانش و سواد آموخته ای ؟ اینجاست که من استدلال میکنم " ارزش انسانی، انسان بیسواد یا کم سواد استدلال گر و پرسش پیشه مستقل فکری بیشتر از انسان باسواد یا پُرسواد پذیرشگر است"
*
و اینجاست که مقام آموختن کلاسیک و به کار گیری مستمر منطق و مغالطات( تحریکات) عیان میشود ابزاری که "طبل های توخالی انسانی" به حسب آنکه فکر میکنند بزرگ شده اند و این دانش های پسافلسفی کودکانه است سرسری از آنها عبور میکنند . کأنّه لا طائلات ! لا یسمن و لا یغنی من جوع!!!
#نهضت_خودت_باش
#استقلال_تفکر
#بیندیش_سپس_بیاموز