نشستن در محضر عالمان و هم سخنی با آنان و استفاده از تجربیات گرانبهای آنان، بسیار مغتنم و بیادماندنی و گاه شور آفرین است، به ویژه عالمانی که همراهی و همدلی با قرآن گرامی را از دوران نوجوانی و جوانی فراروی خود داشتهاند و لحظهای از این انس غفلت نکردهاند و همواره کوشیدهاند نماد علمی و عملی آیات قرآن باشند.
آیت اللّه دکتر محمّد صادقی تهرانی ـ از عالمان و دین باوران معاصر، که سالیانی است در کنج تنهایی و عُزلت به پژوهش ها و نوآوریهای خود در زمینه قرآن و معارف آن پرداختهاند ـ از جمله کسانی است که هم صحبتی با آن بزرگوار، سختی را از تن انسان بیرون میکند و روح تلاش و پرکاری به آدمی میبخشد.
سخنان این عالم استاد دیده و انس و الفت آن بزرگوار با قرآن کریم، انسان را به یاد سخن گهربار امام سجاد علیه السلام میاندازد که فرمود: اگر همه مردم که ما بین مشرق و مغرب هستند، بمیرند، من از تنهایی هراس نکنم، مادامی که قرآن با من باشد. (کافی، 2/602)
آری این عالم بزرگوار و مفسر سخت کوش قرآن که در زمان معاصر به تفسیری بدیع از جهت محتوا و سبک دست زده است و « الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنّة» را ابداع کرده است، از هر دری که با او سخن میگویی، به قرآن ختم میشود.
در این نشست طولانی که چندین جلسه مصاحبت و همدلی یاران بیّنات را به همراه داشت تقریباً به تمام زوایای زندگی علمی و اندیشههای قرآنی ایشان پرداخته شده، که در چندین بخش از نظر شما خوانندگان گرامی میگذرد.
امید آنکه تجربیات عالمان و مفسّران، گامی در راه شناخت قرآن کریم و عمل به این کتاب بزرگ الهی باشد. ان شاء الله.
علم اصول در ترازوی نقد | |
تذکر: مطالبی که در این مقاله از نظر خوانندگان می گذرد مصاحبه ای است که چندی پیش از سوی معاونت پژوهشی مرکز مدیریت حوزه علمیه قم صورت گرفته که در کتاب «جایگاه شناسی علم اصول ،ج1» به چاپ رسیده است. اشاره : آیت الله محمّد صادقی تهرانی از استادان حوزه علمیه قم هستند . با ایشان درباره برخی دیدگاههای رایج در علم اصول به گفت و گو پرداختیم . از دیدگاه ایشان علم اصول به شدت دچار تورّم است و برای فهم احکام دین به کار نمی آید . وی بر این باور است که این علم در شمار علوم اسلامی نیست ، همانگونه که علم منطق و کلام و فلسفه رایج، اسلامی نیستند . در عین حال می پذیرند که برای فهم قرآن و سنت ،آدمیان نیازمندِ پاره ای قواعد و اصول هستند ، اما این قواعد و اصول را هم باید با معیار کتاب خدای متعال سنجید و بر آن اساس مُهر قبولی بر آنها زد یا آنها را نپذیرفت . o پیش تر از حضور و پاسخ های شما تشکر می کنیم .برخی اصول را متهم به تورّم می کنند و به همین دلیل بر تورّم زدایی از آن اصرار دارند . لطفاً بفرمایید تعریف حضرتعالی از تورّم چیست و علم متورّم چه خصوصیاتی دارد ؟ · بسم الله الرحمن الرحیم . تورّم در هر علمی ، زوائدی است که به آن علم ضمیمه شده است؛ در حالی که احتیاجی به آن ها نیست . چنین زوائدی ، غیر از آنکه گرهی نمی گشایند و دردی را درمان نمی کنند مشکل نیز می آفرینند . در علوم و غیرعلوم ، باید به مقدار مُکفی، بسنده کرد و تن به زوائد و مسائلی که «لاطائِلَ تَحْتَهُ »(پایان درستی ندارد) نداد . همچنان که نقصان و کاستی ، زیانبار است ، افزودن های بی وجه نیز ضرر و زیان دارد . پاره ای از علوم ، از نظر اسلامی علم محسوب نمی شوند و برخی مانند فقه ، علم اسلامی به شمار می آیند ؛ اما آنها نیز نباید مازاد بر احتیاج و حاجت باشند . تورّم در فقه ، هم گمراه کننده است و هم بر خلاف کتاب و سنت است . اما درباره علم اصول ، من عقیده دارم که این علم در شمار علوم اسلامی جای نمی گیرد؛ چون بر مبنای کتاب و سنت نیست . آیت الله بروجردی هم چنین نظری داشتند . من در سنة 20 وارد قم شدم . قبل از آن در تهران درس می خواندم .آیت الله بروجردی سال 1323 ش وارد قم شدند . ابتدا هم فقه گفتند و هم اصول . اصولی که ایشان تدریس می کردند ، خارج کفایه بود . در درس ایشان که زیر کتابخانه فیضیه برگزار می شد، بزرگان بسیاری شرکت می کردند : امام ، آقای اراکی ،آقای گلپایگانی و... عده ای از جوانترها هم حضور می رساندند که بنده نیز از آن جمله بودم . بحث اصول ایشان یک سال ، بیشتر طول نکشید . بعد فقه را شروع کردند . به خاطر دارم که دو تن از فضلای حاضر در درس ایشان ، اخوان مرعشی بودند . یکی از آن دو از آقای بروجردی پرسید :« چرا شما اصول را این قدر مختصر می گویید؟»آقای بروجردی ابتدا متوجه سؤال نشدند . از آقای مرعشی خواستند که تکرار کند . ایشان هم سؤال خود را با صدای بلند تکرار کرد . آقای بروجردی در جواب فرمودند :« من مختصر نمی گویم . بیشتر از این تفصیل ندارد .» اصول اصلاً علم نیست . به نظر بنده اصول را باید از اصل زدود ، نه تورّم آن را . اصول واقعاً یک علم اسلامی نیست . مجموعه ای از افکار متضاد و متهافتی (درهم ریخته ) است که بر علوم اسلامی تحمیل شده است. البته به استثنای آنچه برگرفته از کتاب و سنت است . عده ای افکار متناقض و متهافتی را جمع کرده اند و آن را مقدمه فقه قرار داده اند . در حالی که نمی تواند مقدمه فقه باشد و اگر مقدمه شد و موجب انحراف تفهم فقهی ما از ظاهر کتاب و سنت شد ، زیان آن قابل جبران نیست . ادلة قطعی و معصوم ، جز کتاب و سنت نیست . سنت هم باید بر محور کتاب باشد . اینکه بگوییم ادله چهار عنوان است : کتاب ، سنت ، عقل و اجماع ، جای تأمل دارد . بر همین ادله ، شهرت و سیره و خبر واحد را هم می افزایند . اهل سنت به قیاس و استحسان و استصلاح هم نظر مثبت دارند. در حالی که بر حسب نصوص ، فقط کتاب الله ، دلیل است ؛ هم مشرِّع و هم دلیل شرعی است o اگر فقط کتاب الله را دلیل بدانیم ، تکلیف سنت چه می شود ؟ · کتاب و سنت ، بر هم تطابق دارند . محور احکام اخلاقی ، عقیدتی ، فردی ، اجتماعی، عبادی، سیاسی و... فقط قرآن است . سنت هم بر محور وحی قرآنی است . o اما در سنت ، احکام قطعی دیگری هست که با قرآن ، نه توافق و تطابق دارد و نه مخالفت . با این گروه از احکام که نمی توان به کتاب الله نسبتشان داد ، چه باید کرد ؟ · پاسخ به این سؤال را در قالب یک بحث قرآنی عرض می کنم . کلمة «ملتحد»که به معنای پناهگاه مطمئن است دو بار در قرآن ذکر شده است : یک بار در سورة جن و یک بار هم در سورة کهف . در سورة جن می خوانیم : « قُل إنّیِ لَنْ یُجیرَنی مِنَ اللهِ أحَدٌ وَ لَنْ أجِدَ مِنْ دونِهِ مُلْتَحَدًا ؛ بگو هیچ کس من را از خدا نرهاند و من جز او پناهی نمی یابم .»( سورة جن، آیه22 ) یعنی پیامبر Cصلی الله علیه و آله و سلم Bغیر خدا ، پناهگاهی نداشت . پناهگاه وحیانی و رسالتی پیامبر Cصلی الله علیه و آله و سلم Bجز خدا نیست . حتی رسالت های قبل از اسلام هم تحت الشعاع رسالت اسلامند و مقدمه ای برای قرآن محسوب می شوند . ملتحد، فقط قرآن است که آخرین وحی ربانی است و شمول آن تا انقراض نسل آدم ادامه و گسترش دارد . در سورة کهف نیز سخن از همین معنا است . در آنجا به پیامبر gصلی الله علیه و آله و سلم Bخطاب می شود که جز او ملتحد و پناهی ندارد :« وَ اتْلُ ما اوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلَماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دونِهِ مُلْتَحَدًا .» (سورة کهف ، آیة 27) ضمیر «من دونه »در این آیه به « کتاب » باز بنابراین پیامبرCصلی الله علیه و آله وسلمB کتاب و ملتحدی جز خدا (بنابر آیة سورة جن ) و قرآن (بنابر آیة سورة کهف) ندارد . وقتی هم که می گوید به حبل الله، اعتصام کنید ، حبلْ قرآن است. سنت ، پیرو قرآن و مبتنی بر آن است . تفاوت سنت و قرآن در این است که سنت لفظاً محمّد یCصلی الله علیه و آله و سلم B است ، اما معنای آن قرآنی است . قرآن چهار بُعد دارد : دو بُعد آن دلالی و همگانی است و دو بُعد آن رمزی و ویژة حضرت رسول Cصلی الله علیه و آله و سلم B است . دو بُعد نخست، مخصوص نیست . هر کس که لغت عرب را بداند، می تواند این ابعاد قرآن را بفهمد . قرآن معصوم است ؛ هم ابعاد دلالی و همگانی آن و هم جنبه های رمزی اش . همة معارف، معانی وحقایق قرآنی ، عصمت مطلق دارند . بُعد دلالی قرآن ، افصح کلام و ابلغ سخن ها است . وقتی خدای متعال به پیامبرشC صلی الله علیه و آله و سلمB می فرماید تو جز قرآن ، ملتحد و پناهی نداری،تکلیف همگان را روشن کرده است . حتی حضرات معصومین Cعلیهم السلامB، شرع مداران و علما نیز اجازه ندارند که به غیر قرآن، پناه جویند . در آیة سورة کهف ، سخن از لا مبدّل لکلماته است ؛ یعنی کسی اجازه تغییر در کلمات خدا و معانی اصیل شریعت را ندارد . حرف «لا» در اینجا، برای نفی جنس است . بدین ترتیب معنای آیه، این می شود که هیچ تبدیل کننده ای وجود ندارد و هیچ کس مُجاز نیست که حتی یک نقطه یا یک حرکت و حرف را از قرآن کم و زیاد کند |
رسول جعفریان : ![]() مرحوم آقای صادقی ـ نخستین عالم درگذشته در (نخستین روز) سال 1390 ـ از جمله روحانیون اصلاح طلبی بود که کوشید مدل خاصی از فقه و تا حدی عقاید شیعه ارائه دهد. دلیل وی نگاه وی به منابع فقه و روش استدلال، متفاوت با جریان رسمی حوزه بود، چنان که سبک و سیاق نگارش رساله وی نیز با آنچه مرسوم بود در تعارض بود. به هر حال نگاه وی محل تامل است و ارزش نقد دارد. آقاى دکتر محمد صادقى تهرانى (تولد در 1307 ش) چهرهای است متفاوت که جدای از جریان جاری و رسمی حوزه تلاش برای تأسیس یک جریان اصلاحی ویژه داشت. به نوشته خود وى از خاندان روحانى وابسته به مرحوم حاج شیخ رضا لسان المحققین بوده، در تهران پس از گذراندن دروس ابتدایى، چندى در جلسات مرحوم میرزا محمدعلى شاه آبادى شرکت کرده و به سال 1320 به قم آمده است. وى که تحت تأثیر مرحوم شاه آبادى به قرآن گرایش پیدا کرده همزمان در درس فقه آیت الله بروجردى شرکت کرده و پس از ده سال توقف در قم، به تهران بازگشته است. در آنجا در دانشکده معقول و منقول لیسانس و سپس دکترى گرفته و به تدریس پرداخته است. همزمان به کارهاى تبلیغى از نوع جوان پسند هم مىپرداخته است. وی علائق سیاسی خود را با گرایش به آیت الله کاشانی نشان داده و در سال 1336 در منزل آیت الله کاشانى سخنرانى تند کرد و حساسیت ساواک را که تازه تأسیس شده بود برانگیخت. همو در سال 38 توسط ساواک بازجویى شد و همانجا گفت که پدرش شیخ رضا لسان الواعظین از بنیانگذاران مشروطه بوده و در ضمن زمان رضاشاه اجازه یافته تا با لباس روحانى به وعظ خود ادامه دهد. علاقه وى به آیت الله کاشانى سبب شد تا در چهلم درگذشت آیت الله کاشانى، کتابچهاى در 16 صفحه نوشته و شرحى از باره زندگى وى به دست دهد. این کتابچه با عنوان بمناسبت چهلم رحلت حضرت آیت الله کاشانى به ملت ایران تقدیم مىگردد در یکم اردیبهشت 1341 انتشار یافت. (تصویر آن در پیام بهارستان شماره دهم ـ زمستان 1389 ـ عینا درج شده است). وى مدتى با فرهنگ نخعى در کانون تشیع همکارى داشت، اما به خاطر شعار جدایى دین از سیاست که نخعى مطرح کرد از آن جدا شد.(1) صادقى در سال 41 به خاطر سخنرانى تند بر ضد رژیم از ایران گریخته به مکه رفت و از آنجا عازم عراق شده و تا حوالى سال 50 در نجف بسر برد. طى آن سالها، وى به عنوان یک روحانى مبارز در اطراف بیت امام بود و نام وى را مىتوان در برخى از اسناد موجود در ساواک در پرونده امام مشاهده کرد.(2) به گزارش ساواک، اولین کسى که از نجف به دیدار امام پس از ورودش به بغداد و کاظمین رفت، محمد صادقى بود.(3) در سندى هم آمده است که «ولایت فقیه (آقاى) خمینى وسیله دکتر صادقى در نجف تصحیح گردیده» است.(4) ساواک در گزارش دیگرى آورده است که «از بدو ورود آقاى خمینى به بغداد نامبرده - صادقى - پرچمدار او شده و همه جا همراه (آقاى) خمینى است.(5) موسى موسوى خاطرهاى نقل کرده است که اگر درست باشد حاکى از آن است که امام زمانى نظرش از وى برگشت.(6) علاوه بر فعالیتهاى سیاسى وى که در عراق داشت، وى در آنجا به کارهاى علمى اشتغال داشت و یکى از شاگردانش که در ضمن از طلاب طرفدار امام بود، آقاى شیخ محمدعلى رحمانى - ریاست فعلى سازمان عقیدتى - سیاسى نیروى انتظامى - بود. به دلیل فشارهاى دولت عراق به ایرانیان، وى به بیروت رفت و در لبنان به اقامه نماز جمعه و فعالیتهاى فکرى و سیاسى ادامه داد. همزمان با بالا گرفتن جنگ داخلى لبنان، در سال 1355 عازم عربستانعربستان، 3 شده، مدت دو سال در آنجا ماند. اما به دلیل سخنرانىهاى تندش بر ضد رژیم ایران، دستگیر و پس از آزادى مجددا به بیروت بازگشت. با هجرت امام به پاریس او هم به آنجا رفت و سپس به ایران آمد. در آخرین روزهاى حکومت پهلوى وى به اقامه نماز جمعه در مشهد با حضور مردم در پارک ملت اقدام کرد. داماد وى احمد نفرى هم از چهرههاى مبارز بود که در لبنان فعالیت داشت و در سال 55 به محض ورود به ایران دستگیر شد.(7) بعد از انقلاب به جز مدتى که به کار اقامه نماز جمعه (در مسجد جمکران و یکى دو بار هم در دانشگاه تهران، پیش از آن که آیت الله طالقانى از طرف امام براى نماز جمعه تهران معین شود) مشغول بوده، بیشتر به درس و بحث و نگارش پرداخته است.(8) وى در نقدى که بر متن حاضر نوشته (چاپ ششم) گفته است که در ابتداى انقلاب از طرف امام مسؤولیت کمیته پاسخ گویى به پرسشها را در جنب دفترشان داشته اما به دلیل اذیتهاى مکرر اقتدارگرایان استعفا داده و به سراغ کارهاى علمى رفته است. روشن است که امام هم چندان اصرارى براى ماندن این قبیل افراد نداشت. یکى از کارهاى برجسته علمى وى از سالها پیش از انقلاب، تألیف کتاب تفسیر الفرقان است که بنا به گفته مؤلف، نوعى تفسیر قرآن به قرآن است و در آغاز آن هم تقریظى از علامه طباطبائى به چاپ رسیده است. وى در جریان بازگشتش از قم به تهران در حوالى سال 1330 از علاقهمندان به آیت الله کاشانى بود و در کتابى که با عنوان نگاهى به انقلاب اسلامى 1920 عراق و نقش علماى مجاهدین اسلام (قم، دارالفکر، 1358) نوشته از نقش وى در انقلاب 1920 عراق سخن گفت. سوابق سیاسى وى پیش از انقلاب به لحاظ تأثیر بر ایران، سخنرانىهاى تندى بود که وى در مکه کرده و نوارهاى آن به ایران منتقل شد. وى در آستانه ورود امام به نجف، در این شهر بود و به رغم جوى که علیه امام بود، در آنجا سخت به حمایت از امام خمینى و ترویج ایشان مشغول بود.(9) آقاى صادقى از پیروزى انقلاب به این سو، در قم مشغول تدریس درس تفسیر و فقه وبیشتر مشغول نگارش آثار قرآنى و فقهىاش بوده است. او چند سالى در مسجد امام حسن (ع) در چهارراه بازار و سپس در مسجد امام زین العابدین در ابتداى چهارمردان به تدریس تفسیر مشغول بود که به دلیل مخالفت برخى از آراءش با آراى مشهور مورد آزار برخى از افراد قرار گرفت و حتى درس وى براى مدتى تعطیل شد. به علاوه گرفتارىهاى دیگرى هم براى وى پیش آمد. از جمله آثار وى در سال نخست انقلاب، نگارش کتابچهاى با عنوان مفسدین فى الارض (قم، انتشارات جهاد، 1359) بود که آن را به هدف شناساندن معنا و مصداق واقعى این تعبیر قرآنى نوشت. وى به خصوص در دو دهه اخیر آشکارا روى تفاوت دیدگاههاى خود با دیدگاههاى رسمى علما تأکید کرده و بر این باور است که در بسیارى از استنباطهاى فقهى خود که برخلاف فقهاست، نظرش درستتر و منطبق با قرآن و سنت است. براى مثال وى مىگوید که کتاب الفقهاء بین الکتاب و السنة را که در آن از بیش از یک صد حکم فقهى مهجور قرآنى سخن گفته در سال 73 براى 120 نفر از علماى اسلام فرستاده که همه در باره آن سکوت(10) کردهاند. وى عنوان یک نوشته خود را در باره این قبیل استنباطهاى تازه، فقه گویا(11) گذاشته که تعبیرى در میان دو تعبیر فقه سنتى و فقه پویاست. وى در زندگینامهاش تأکید دارد که «تمامى علوم حوزوى منتسب به اسلام را که نزد بزرگترین علماى نیم قرن اخیر دریافتهام، از آغاز در حاشیه قرآن قرار داده و رفته رفته به اختلاف وسیع این علوم با قرآن پى بردهام».(12) آقاى صادقى از معتقدین به وجوب نماز جمعه بوده، در بیروت، مشهد و قم - در مسجد جمکران - اقامه جمعه مىکرده است. وى نسبت به دانشِ اصول بىاعتنا بوده، اعتقادى به غالب مطالب آن ندارد و مىکوشد تا همه چیز را بر اساس فقه قرآنى استنباط کند. اینها مطالبى است که ایشان در شرح حال خود در انتهاى چاپ جدید کتاب آفریده و آفریدگار (قم، جامعة علوم القرآن، 1378 ش) آورده و به رغم اعجابى که نسبت به وسعت تألیفات وى وجود دارد، نوعى خوداتکایى و در عین حال، سادهنگرى در آن دیده مىشود. از جمله می نویسد: «و بسیار شده که با علماى بزرگ گفتگو کردهام و حتى یک مرتبه هم محکوم نشدهام»!(13) روى جلد همین کتاب آمده است: تاکنون بیش از یک میلیون نسخه از این کتاب منتشر شده است! آقاى صادقى در تفسیر، متأثر از مرحوم شاهآبادى و علامه طباطبایى بوده و به مرور گرایش به استخراج تمامى مبانى دینى، به ویژه مسائل فقهى از قرآن پیدا کرده است. وى از سالها پیش تلاش کرد تا با ایجاد مؤسسهاى تحت عنوان «جامعة علوم القرآن» مرکزى براى ترویج اندیشههاى قرآنى فراهم آورد.(14) رساله فقهى وى که به صورت مفصل و مختصر به چاپ رسیده، حاوى روشى جدید است که احکام فقهى را با ادله آن بیان مىکند. مختصر آن تحت عنوان توضیح المسائل نوین در بهمن 1375 و مفصل آن تحت عنوان رساله توضیح المسائل نوین در 435 صفحه منتشر شده و فهرست تألیفات ایشان هم در پایان آن آمده است. ادبیات چاپ نخست رساله قدرى تند بود که در چاپ حاضر تعدیل شده است. بسیارى از احکام فقهى در این رساله، به نوعى خارج از چهارچوب رسمى فقه شیعه که به نظر آقاى صادقى فقه حقیقى شیعه نیست و فقه ظاهرى است، مىباشد، گرچه به هر حال، بسیارى از آنها، موافقانى از میان فقهاى پیشین به صورت قول نادر و شاذ و ضعیف دارد. ایشان کوشیده است تا این هماهنگىها را میان این قبیل فتاواى خود با فتاواى گذشتگان در پاورقى رساله ارائه دهد. برخى از آثار دیگر وى که حوزه کنکاشهاى فکرى مؤلف را پیش از انقلاب و پس از آن نشان مىدهد، عبارت است از: علىّ و الحاکمون، تبصرة الفقهاء، زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن (پایان نامه دکترى در سال 1338 در الهیات) آیات رحمانى در رد بر آیات شیطانى، ماتریالیسم و متافیزیک، نماز جمعه، بشارات عهدین و...» عناوین دیگرى هم از کتابهاى وى در انتهاى رسالهاى از وى تحت عنوان نقطه عطفى در فقاهت که به صورت دستنوشته و زیراکسى منتشر شده، آمده که از آن جمله کتاب سپاه نگهبانان اسلام و کتاب حکومت صالحان یا ولایت فقهیان جزو آنهاست. به جز آن که مىکوشد تا استدلالها را تمامًا قرآنى کند، به نوعى خردگرایى نیز که از ویژگىهاى اندیشه معاصر است، باور دارد و بر این اعتقاد است که مقلد نیز مىباید به طور مستدل «با براهینى که براى او قانع کننده باشد» مبانى احکام و فتاوى را بداند و بفهمد و از تقلید کورکورانه بپرهیزد.(15) این مسأله بیش از آن که اندیشههاى وى را به موضع اخبارىهاى گذشته علیه اجتهاد نزدیک کند، به نوعى خردورزى نوین پیوند مىزند. در جمع، وى در برخى از ویژگىهایى که این طایفه در آنها مشترکند، با آنان نقطه مشترک دارد: وجوب نماز جمعه،(16) خمس،(17) قرآنگرایى افراطى همزمان با بىاعتنایى به حدیث به اعتبار مخالفت با قرآن؛(18) امرى که آزادى بیشترى براى ساده کردن دین و فراهم آوردن آزادى بیشتر براى اجتهاد آزاد در اختیار مىگذارد. ساده کردن دین و فقه دینى، از ابزارهایى است که در دوره اصلاح دین و بیشتر با حذف آنچه «اسلام یا فقه تاریخى» و نه حقیقى خوانده مىشده، همیشه مورد استفاده بوده و این سبب رسوخ سادهنگرىهاى بسیارى در استنباطهاى فقهى آنان شده است، گو این که آنان نگران اجتهادهاى شگفتى بودهاند که بهشکل افراطى اسیر جدلها ومنازعات اصولى بوده است. پانوشتها 1) بنگرید: یاران امام به روایت اسناد ساواک، ش 37، ص 232-233 2) امام خمینى در آینه اسناد، ج 7، ص 144 - 145 و صفحات دیگر و سایر مجلدات. بنگرید به فهرست اعلام همین کتاب، ج 22، ذیل نام صادقى، محمد. 3) امام خمینى در آینه اسناد، ج 5، ص 483. در ادامه اسنادى حاکى از مواضع انقلابى آقاى صادقى آمده است. در سندى آمده است که «عدهاى از طلاب که در رأس آنان شیخ محمد صادقى قرار داشته به منزل حضرت آیت الله آقاى سید محمود شاهرودى مىروند و به اصرار و پافشارى زیاد ایشان را وادار به ملاقات با آقاى خمینى مىنمایند». ص 511 4) امام خمینى در آینه اسناد، ج 10، ص 136. این زمان صادقى در لبنان بوده و تا آنجا که مىدانیم کار تصحیح متن ولایت فقیه توسط جلال الدین فارسى انجام شده است. در این باره باید تحقیقات بیشترى انجام گیرد. ممکن است مقصود متن عربى باشد. صادقى که در این زمان در بیروت بود، و شاهد اخراج ایرانیان از عراق، سندى به امضاى 150 لبنانى رسانده آنان از امام دعوت کردند تا به لبنان عزیمت کند. همان، ص 201. وى دامادى هم داشت - گویا به نام نفرى خراسانى - که فعال بود و بعدها گرفتار دشوارى شد. 5) امام خمینى در آینه اسناد، ج 11، ص 90 (این مربوط به لحظات ورود امام به بغداد است). ساواک در گزارش دیگرى به انزواى نسبى او در عراق اشاره کرده است. همان، ص 213. در باره برخى از جزئیات درباره وى و خانوادهاش در سال 1355 بنگرید: همان، ص 540 - 541. و نیز درخواست وى از سفارت ایران در لبنان براى بازگشت به کشور و پاسخ سفارت به وى. همان، ص 543. داماد وى نیز در بازگشت به ایران دستگیر شد که به سرعت اظهار پشیمانى کرد. 6) تاریخ شفاهى هاروارد، موسى موسوى اصفهانى، ص 157 - 258 7) برخى از بازجویىهاى وى در «یاران امام به روایت اسناد ساواک» ش 38 (شهید محمد منتظرى) چاپ شده است. وى پس از انقلاب در وزارت کشور مشغول فعالیت بود اما در جریان عزل آیت الله منتظرى، به دلیل همکاریهایش با جریان سید مهدى هاشمى مدتى دستگیر و زندانى شد. 8) بنگرید: مفت خواران از دیدگاه کتاب و سنت، زندگى نامه مؤلف، ص 53 - 57 9) دراین باره به خاطرات آقاى رحمانى که مربوط به نجف در آن دوران است، بنگرید: مجله یاد، ش 31 - 32 (تابستان و پاییز 72) ص 105 - 106) 10) مفت خواران از دیدگاه کتاب و سنت، ص 51 11) فقه گویا یا فقه سنتى، فقه پویا و فقه بشرى؛ نگرشى مختصر در سراسر فقه اسلامى، قم، امید فردا، 1383 12) مفت خواران، ص 60 13) آفریدگار و آفریده، ص 103 14) در باره گزارشى از این مؤسسه بنگرید: مفت خواران، ص 48 - 52 15) بنگرید: رساله توضیح المسائل نوین، ص 9 - 10 16) در دوره صفوى نیز تعدادى از فقهاى اخبارى، به وجوب نماز جمعه از بابت برخى از اخبار و عدم شرط گذاشتن حضور مجتهد عادل، باور داشتند؛ اما گرایش جدید صرفا از روى اعتناى بیشتر به قرآن و کنار گذاشتن بحث حدیثى، به وجوب اعتقاد دارد. آقاى صادقى به بنده گفتند: در کتاب «غوص فى البحار» که متون حدیثى شیعه و سنى را نقد کردهاند، مثلا اگر در باب «حکم فروش انگور به کسى که مشروب مىسازد» پنجاه حدیث بوده که 49 مورد آن، آن را تجویز مىکند اما مورد پنجاهم مىگوید که «جایز نیست؛ به دلیل آن که در قرآن آمده است: و لاتعاونوا على الاثم و العدوان» من آن 49 مورد را کنار گذاشتهام و این یک حدیث را پذیرفتهام. مرورى بر بحث نماز جمعه، پس از شهریور بیست، خود موضوع مستقلى است. بسیارى از روحانیون شهرستانها که برخى از آنان از چهرههاى برجسته بودند، به دلیل نقش نماز جمعه در اصلاح وضع دینى جامعه، روى آن تأکید داشتند. براى مثال اوائل مرجعیت آقاى بروجردى پرسشى از ایشان در این باره شد و این که چرا رأى ایشان بر وجوب تخییرى است که ایشان هم پاسخى نوشتند و متن سؤال و جواب در آیین اسلام، س 4، ش 2، ص 8 به چاپ رسید. آقاى طالقانى هم در سخنرانىهاى خود در مسجد هدایت در باره نماز جمعه و لزوم آن و اهمیت این اجتماع سخن گفته است (بنگرید: ابوذر زمان، ج 2، ص 385 - 386، 389 - 390، 393 - 395) 17) ایشان مىگوید: خمس یا فقط در غنائم جنگى است و یا آن که بخشى از همان زکات است که موارد آن هم محدود نیست. 18) به اعتقاد وى بسیارى از فقها، در مواردى برخلاف ظواهر قرآن فتوا دادهاند. فهرستى از این موارد را در رساله کوچکى با عنوان «الفقهاء بین الکتاب و السنة» (تألیف در 1415) آورده است. ایشان در نقدى هم که بر این مطالب (چاپ ششم) نوشتهاند در نقد جمله متن نوشتهاند: به اعتقاد اینجانب بسیارى از فقها در مواردى نه بر خلاف ظواهر قران بلکه بر خلاف نصوص و ظواهر مستقره قرآن فتوا دادهاند. (بنگرید: پاسخ به اتهامات مکتوب، ص 6، بند 12). ************
پاسخ به اتّهامات مکتوب اولین پاسخنامه رسمیِ فقیه مظلوم قرآنی، حضرت آیة الله العظمی صادقی تهرانی به بخشی از افتراءآت منتشره علیه معظّم له پس از انقلاب تنظیم: واحد تدوین جامعة علومِ القرآن بهار 1386 الحمدلله ربّ العالمین وصلّی الله علی رسول الله محمّد وعلی آله المعصومین المطهّرین. مقالة آقای رسول جعفریان در بخشهایی که از نقل تاریخی فراتر رفته است فقط در دو کلمة «اتّهامات مکتوب!؟» خلاصه می شود چون افتراءآتی که بر ضدّ اینجانب از سالیان گذشته تاکنون رواج داشته، در حدّ گفته هایی از این و آن بوده است ولی با مقالة ایشان، مکتوب شد!. و از آنجا که هر ادّعای ناشایستی، نسبت به هر انسانی تا چه رسد به مسلمان، بدون دلیل مستند، کذب محض و افتراء است و آقای جعفریان نیز کوشیده اند در لابلای اظهارات خود به عنوان یک مورّخ با دو روش تهمت صریح و تهمت تلویحی و کنایی، خارج از چارچوب بیان صادقانة واقعة تاریخی به هدف خود که نفی شخصیت مستحکم شیعی اینجانب با نسبت ناشایست قرآن گرایی افراطی است دست یابند تا شیعیان مخلص، از آگاهی بیشتر نسبت به مهجوریت قرآن در میان حوزویان باز بمانند؛ ما هم با استعانت محض از خدای سبحان نکات ذیل را در پاسخ به ایشان مطرح می کنیم: | |