ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چرا قرآن روایت یا نقل نیست؟
مقدمه:
هر جمله ای در جهان از هرکس به جز قرآن یا ظنی الدلاله و یا نهایتا قطعی الدلاله است زیرا تشابه ندارد و تشابه نیاز به انسجام وجودی داشتن پس مکتوب بودن است و آنچه از کتب آسمانی قبل قرآن مکتوب شده محکوم به نداشتن وجوه اعجاز و تشابه ناقص و سپس تحریف است. همچنین تمام معجزات الهی که در پیامبرانش نمود پیدا کرده است به جز قرآن ، منسوخ به زمان و منسوخ به شخص و گروه هستند. پس تنها کلام معصوم کلامی است که وجوه اعجاز و خصوصا اعجاز تشابه را دارا باشد و این جز در قرآن که اقطع الدلاله است در هر جمله ای از هرکسی هرچند معصوم در بعد عمل محال الی الابد است. پس از اعجاز در برابر قرآن و تحقق ایمان به گفتار خدا ، از آیات آن به این نتیجه میرسیم که قرآن گستره تمام علم الهی است که به شکل نمادها ( حروف مقطعه+ آیات دال+ بطون آیات دال+ روابط این سه عنصر) در آمده است. قرآن نهایت و حقیقت احکام انسان وجهان و شاهکار گفتاری منسجم و کتابی خداست. قرآن قبل از تنزیل تفصیلی 23 ساله ، در شب قدر یکجا و بصورت کامل (حمد ، بقره ،آل عمران ،... اخلاص، فلق، ناس) بر قلب پیامبر انزال شده است.
روش من:
میگویند تعریف کامل باید جامع و مانع (جنس و فصل)باشد. امّا جمله "تعرف الاشیاء باضدادها" میگوید تعریف باید مانع و جامع باشد. گفتار دوم پسندیده تر است. امّا چرا؟ زیرا اگر آغاز به فصل کردیم یعنی مانع را گفتیم و فراموش کردیم که جنس را بگوییم یا ناقص گفتیم به هدف که تعریف باشد نزدیک تر شده ایم تا اینکه آغاز به گفتن از جنس یعنی جامع کنیم و بعد فراموش کنیم که فصل را بگوییم یا فصل ناقصی ارائه دهیم
در مقاله زیر 12 فصل روایت ( نقل، حدیث، سخنان گذشتگان، سخن نغز و ... یعنی نامگذاری های مشابه) را یعنی آنچه عامه مسلمانان و کفار، قرآن را از آن میپندارند به اختصار عنوانی آورده ام اشاره ای نیز به عناوین مانع قرآن کرده ام.
جامع قرآن و روایت یکیست:
نمونه : الف)هر دو مورد روایت قرار گرفته اند امّا قرآن به حفظ الهی و روایت به حفظ بشری
ب) هر دو از همین حروف بشری ساخته شده اند اما ساخت قرآن شاهکار الهی(برای خدا آوردن کلامی برتر از قرآن محال ذاتی است.) اما ساخت روایات بشری
برای نمونه فرض اجماعی میکنیم که امام ع صد در صد گفته است (متواتر لفظی) که: "صم للروئیه و افطر للروئیه" که منسوخ زمانی است چرا که خدا نگفته است " فَمَن رای مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ " یعنی امام عصر عج اگر امروز در سال 2015 م ظهور کنند هرگز چنین جمله ای را نخواهند گفت چون امروز حداقل شهود محاسباتی فراتر، برتر، دقیق تر، عاقلانه تر و... از شهود به دیدن است.
مانع قرآن
امّا خلاصه ای از بیان دسته بندی وجوه اعجاز قرآن از نظر من 13 تاست: درونی و بیرونی است. بیرونیش 2 تا ( امی بودن آورنده، ماندگاری و تسخیر دلها تاکنون و وعده این دو تا ابد) و درونی محتوایی 7 تا( علمی، معرفتی و پیشگویی و عدم اختلاف و محسنات معنویه فوق دقیق و علو در تشبیه و کنایه و مجاز ) و درونی ساختاری 4 تا (نظم وتناسبات عددی، موسیقیایی، افصح الکلمه بودن، افصح الکلام بودن)
امّا مدعا این است که:
الف : دارا بودن وجوه اعجاز، قرآن را از تمامی آفات 12 گانه روایت پیراسته است. به بیان منطقی مانع قرآن نه تنها هیچ سنخیتی با مانع روایت ندارد که در دقیقترین بودن مخالف تمامی موانع تعریفی آن است.
ب: تمامی سخنان بشری ، کتب بشری و تمامی کتب الهی به جز قرآن، همگی روایت هستند. زیرا وجوه اعجاز را ندارند.
ج: پس قرآن با آنکه روایت شده است یعنی مورد روایت قرار گرفته است. ولی روایت نیست. اگر قرآن به حصر عقلی فقط و فقط یک دوازدهم از مانع روایت در تعریف را داشته باشد به شخصه میپذیرم که قرآن روایت است.
تقسیم بندی مخلوط منطقیون از مغالطات نقل ( فصل و مانع نقل در تعریف )
1- دروغ: عدم مطابقت خبر با واقعیت
2- توریه: بیان سخنی که معنای آن به ظاهر درست است؛ اما آنچه مخاطب از آن درک میکند نادرست و دروغ است.
3- نقل قول ناقص: نقل گزینشی بخشی از سخنان دیگران بدون توجه به پیام اصلی او در مجموعه سخنانش
4- تحریف: کاستن و افزودن محتوای یک متن
5- تفسیر به رأی یا تفسیر نادرست: تفسیر یک سخن مغایر با اغراض گوینده و موافق با اغراض شخص.
6- مغالطه تأکید لفظی: تکیه و تأکید بر برخی از الفاظ یک قضیه و استنباط معانی که موردنظر گوینده نیست.
تقسیم بندی من از عناوین آفات نقل یا روایت( فصل و مانع نقل در تعریف )
تحریف (اختلال لفظی) :
1- جا به جایی کلمه و حرف
2- کم شدن متن
3- اضافه شدن به متن
اما تحرف پنج حالت دارد که دو حالت متصور دیگر تحریف برای روایت قابلیت ندارد.
اول: نقیصه یا حذف از مجموعه ( در روایت قراری بر تعین حد(کتاب بودن) در کار نیست وبرای قرآن با اصل اعجاز امکان ندارد)
دوم: معنوی ( در روایت ذاتا مقبول نیست زیرا اصل تشابه و دقت بر یک جامعیت که این دقت ها، تحریف شوند مطرح نیست. ولی برای قرآن که متشابه جزئی تا کامل است عموم مسلمانان در طول تاریخ دست به انواع بی دقتی ها ومغالطه ها برای مهجوریت قرآن زده اند.)
جعل ( اختلال معنایی):
1- مجاز ناقص یا غلط
2- کنایه ناقص یا غلط
3- تشبیه ناقص یا غلط
نسخ (اختلال عارضی):
1- به زمان
2- به شخص(شخص یا گروه مخاطب )
3- به مکان ( توریه، تقیه)
اثرات ( تحریف و جعل و نسخ) :
1- تناقض و تضاد بینا متنی (روایتهای بشری ) و درونی (کتابهای بشری)
2- مخالفت با عقل (مستقلات عقلیه)
3- مخالفت با قرآن ( از مخالفت با آیات دلالی گرفته تا کژتابی ها و نقائص متون قطعی الدلاله که با مقام اقطع الدلاله بودن قرآن فاصله دارند.)
خلاصه:
9 آفت حقیقی ( 3 اختلال لفظی + 3 اختلال معنایی +3 اختلال عارضی) + 3 اثر موارد نه گانه بالا( اختلاف درونی+ مخالفت با عقل+ مخالفت با قرآن) Σ 12 آفات روایات بشری،
ماده+ معنا+ عارضه = اثر (نتایج سه گانه) Σ برابر با آفات معارف نقلی ( قرائت، روایت، حدیث سخن نغز و...)
نکته1: توجه کنید که نماد زیگما، حاصل جمع است نه جمع یا تساوی و در این مقاله زیگما مساوی مفهوم جمع به علاوه تساوی است.
Σ = {= و +} { Σ = { 1+2+3+4+5 + …+ n
نکته 2:البته در اصطلاح درایه الحدیث جعل را ، صددرصد(نمونه ساده: پیامبر سایه نداشت. نمونه پیچیده: ردّ الشمس یا جابجایی خورشید در آسمان) و جعل درصدی( نقل به معنا همان واژه تحریفی و نقل به مضمون همان موارد سه گانه اختلال معنایی من) تعریف کرده اند که بنا به عللی من این تقسیم بندی را نپسندیدم.
حکم:
سه دسته بزرگ انسانی قرآن را روایت یا قرائت میدانند:
1- کفار، پیروان اهل کتاب یهودیان، مسیحیان و... روایتی که سخن پیامبر است و اوبه دروغ به خدا نسبتش میدهد و یا حداکثرروایتی تحریفی از اصل
2- مسلمانان سنّتی (شیعه، سنی، ظاهری(وهابیان) ،باطنی( متصوفه))
3- مسلمانان فریقین با ذهن فلسفی ( دو نمونه : دخالت هرمنوتیک در قرآن، قران به مثابه گفتار نصر حامد ابوزید و...)
متاسفانه هیچکدام از این سه دسته به حقیقت جدایی روایت از قرآن توجهی نکرده اند. زنده باد تفکر مهجور قرآنی که حقیقت جز این و بیش از این نیست. نویسنده از تمامی نقد های منطقی استقبال میکند. حمید قیدر 12/ دی /93
من این و میخوام بدونم که شما روایات متواتر و مستفیض رو اگر ضد عقل و قران بود چطور نقد میکنید به غیر از این ابتلائاتی که گفتید از نظر درونی چطور این روایات رو نقد میکنید؟مثلا یک روایت متواتری هست که با سیره اهل بیت تعارض داره که نشون میده اونها به مخالفینشون فحاشی کردن ولی روایت مستفیضی هم هست این نوع احادیث رو چطور میشه رد و جرح کرد؟چون میدونید که روایت متواتر اونقدر از طرق مختلف نقل شده که دیگه میگن شکی درش نیست؟من توصیه میکنم یه مطلب جداگانه در مورد این نوع روایات بنوسید که اصلا آیا میشه روایات متواتر رو هم قبول نکرد یا خیر
"بله میشه روایات متواتر رو هم قبول نکرد" دقیقا این یه مطلب جداگانه هست و توصیه بجایی هست خدا بخواد در آینده . امّا مختصر بگم نقد میکنیم بر چه اساس:
1- براساس وجود همین ابتلائات حتی در روایات متواتر (نقیصه ها یا کاستی ها ذاتی روایت) نمونه کوچکش روایت متواتر "صم للروئیه و افطرو للرویه" است که مبتلا به نسخ به زمان (اختلال عارضی معنا در اثر زمان) است زیرا اگر پیامبر یا امام صادق ع در قرن 21 زندگی میکردند به محاسبات یقینی مقارنه ماه و خورشید اکتفا میکردند و امروز دیگر چنین نمیگفتند پس امروز دیگر این روایت قطعی الصدور( متواتر لفظی و معنوی) قابل قبول نیست زیرا قرآن میگوید "فمن شهد منکم الشهر فلیصمه" و ((دیدن)) که از مصادیق شهود است امروز در قرن 21 قابل قبول نیست زیرا تحجّر ، اسراف وقت، مخالف وحدت ، مخالف قاعده " یرید الله بکم الیسر" و غیره است.
2- گاهی مناقشه بر سر نبود تواتر در لفظ است، یعنی تواتر آن حدیث من حیث الجموع بر سر معناست پس ما معنایی که متفقند را متواتر و صادر شده از جانب ائمه میدانیم نمونه : روایت ثقلین موارد بسیاری اختلاف لفظ دارد از جمله " کتاب و سنّتی" یا "کتاب الله و عترتی" ؟ پس میتوان از دو مفهوم مخالف در چنین احادیثی آنچه با عقل و قرآن موافق بود قبول کرد.
3- بدفهمی از روایت: که شما تناقض عقلی با سیره اهل بیت ع را مطرح کردید که ظاهرا مربوط به روایت "باهتوهم " (اصول کافی، ج2، ص375، بحار الانوار ج72 ص160) بشه باهتوهم یعنی مبهوتشان کنید و نه به آنها بهتان و تهمت(اتهام غیر مستند) بزنید البته این بدفهمی ها ربطی به تواتر داشتن یا روایت آحاد بودن ندارد. البته در قرآن چون کامل است و یک مجموعه کتابی است پس تشابه در کل(بده و بستان معنوی در کل که یک معنی واحد را میسازد) وجود دارد این بدفهمی هایش (تحریف معنوی) قابل حرج و حل منطقی و زبانی است در حالی که روایت چنین نیست.
این ابتلائاتی که گفتید شامل احادیث متواتر و مستفیض هم میشه؟آیا روایت مستفیض و متواتری بوده که مطابق قرآن نباشه؟در ضمن منظورتون از اینکه گفتید حدیث اعجاز و تشابه نداره چیست؟تشکر
از سه پرسشی که مطرح کردی دو پرسش در فضای افکار روایی رایج شیعه و سنیه و ربطی به فضا وادعای مطرح شده در مقاله نداره. ببینید اصلا بحث ، تطابق مضمون روایت با قرآن نیست . تواتر داشتن و استفاضه داشتن روایت و صحت متن و اینها نمیتونه کاستی و ضعف کلمات در دلالت نداشتن ابدیشون رو جبران کنه بلکه تعریف فلسفی و دقیقی از قرآن دادم که چه عنصر یا عناصری دارد که اون رو از دیگر کلمات خدا چون تورات و انجیل و کلمات بشر جدا میکند. و اون راز در وجه های اعجازی متن قرار داره همین
اما پرسش سوم منظورتون از اینکه گفتید حدیث اعجاز و تشابه نداره چیست؟ دقت کنید !من میگم "نداشتن وجوه اعجاز و تشابه ناقص" یعنی در حد قرآن کمال در اعجاز و تشابه متن رو نداریم نه اینکه کلا نداریم به حدی که برای خدا محال است کتابی کامل تر از قرآن بیاورد پس شاهکار خدا و به گفته خودش فصل الخطاب کامل است. کوتاه میگم معنی تشابه: تشابه در عربی از باب تفاعل و ترجمه فارسیش (بده بستون) است. و به نظرم مهمترین وجه از وجوه اعجاز قرآنه ، برای همین در کنار اعجاز مینویسم تشابه تعریف تشابه در قرآن یا بده بستون معنایی : موقعیت هر حرف و کلمه در قرآن نه تنها دقیق تر از موقعیت ستارگان آسمان است که درک تمامی وجوه متعدد معنایی از دقت جایگاه هر کلمه در قرآن ، برای یک انسان، حتّی آنان که اراده به پاکی و وحی از جانب خدا نیز شده اند محال (علی العموم) است " فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿74﴾ فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿75﴾ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ ﴿76﴾ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ﴿77﴾ فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ ﴿78﴾ لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿79﴾ " واقعة گفتار خدا در کتب دیگرش یا بشر ممکنه انواع تشابه معنا را دارا باشند ولی قرآن مدعیه که تشابه جزئی " کتابا متشابها مثانی" تا کامل "الَر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ" را دارد.