قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام
قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

قرآن یگانه نشانه کامل ایمان

در مبنای همه چیز شک کن، از جمله آموزش های مدرسه ،دانشگاه،والدین ،جامعه lforghan2@ تلگرام hamid_qeydar اینستاگرام

قرآن یگانه معجزه پیامبر قرآن

آیاتی از قرآن که نشان میدهد پیامبر به جز قرآن هیچ آیه ای

 ( معجزه ای) نداشته است. 


 ۱.(وَقَالُوا۟ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَیۡهِ ءَایَةࣱ مِّن رَّبِّهِۦۚ قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ قَادِرٌ عَلَىٰۤ أَن یُنَزِّلَ ءَایَةࣰ وَلَـٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ۝ وَمَا مِن دَاۤبَّةࣲ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا طَـٰۤىِٕرࣲ یَطِیرُ بِجَنَاحَیۡهِ إِلَّاۤ أُمَمٌ أَمۡثَالُکُمۚ مَّا فَرَّطۡنَا فِی ٱلۡکِتَـٰبِ مِن شَیۡءࣲۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ یُحۡشَرُونَ) [سوره اﻷنعام 37 - 38] 


 ۲.(وَقَالُوا۟ لَوۡلَاۤ أُنزِلَ عَلَیۡهِ ءَایَـٰتࣱ مِّن رَّبِّهِۦۚ قُلۡ إِنَّمَا ٱلۡـَٔایَـٰتُ عِندَ ٱللَّهِ وَإِنَّمَاۤ أَنَا۠ نَذِیرࣱ مُّبِینٌ ۝ أَوَلَمۡ یَکۡفِهِمۡ أَنَّاۤ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَـٰبَ یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَ ٰ⁠لِکَ لَرَحۡمَةࣰ وَذِکۡرَىٰ لِقَوۡمࣲ یُؤۡمِنُونَ) [سوره العنکبوت 50 - 51] 


۳.(قُل لَّئنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰۤ أَن یَأۡتُوا۟ بِمِثۡلِ هَـٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا یَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ کَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضࣲ ظَهِیرࣰا ۝ وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا لِلنَّاسِ فِی هَـٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن کُلِّ مَثَلࣲ فَأَبَىٰۤ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا کُفُورࣰا ۝ وَقَالُوا۟ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ یَنۢبُوعًا ۝ أَوۡ تَکُونَ لَکَ جَنَّةࣱ مِّن نَّخِیلࣲ وَعِنَبࣲ فَتُفَجِّرَ ٱلۡأَنۡهَـٰرَ خِلَـٰلَهَا تَفۡجِیرًا ۝ أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَاۤءَ کَمَا زَعَمۡتَ عَلَیۡنَا کِسَفًا أَوۡ تَأۡتِیَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَـٰۤىِٕکَةِ قَبِیلًا ۝ أَوۡ یَکُونَ لَکَ بَیۡتࣱ مِّن زُخۡرُفٍ أَوۡ تَرۡقَىٰ فِی ٱلسَّمَاۤءِ وَلَن نُّؤۡمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَیۡنَا کِتَـٰبࣰا نَّقۡرَؤُهُۥۗ قُلۡ سُبۡحَانَ رَبِّی هَلۡ کُنتُ إِلَّا بَشَرࣰا رَّسُولࣰا)

 [سوره اﻹسراء 88 - 93]


۴.(قَدۡ نَعۡلَمُ إِنَّهُۥ لَیَحۡزُنُکَ ٱلَّذِی یَقُولُونَۖ فَإِنَّهُمۡ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَـٰکِنَّ ٱلظَّـٰلِمِینَ بِـَٔایَـٰتِ ٱللَّهِ یَجۡحَدُونَ ۝ وَلَقَدۡ کُذِّبَتۡ رُسُلࣱ مِّن قَبۡلِکَ فَصَبَرُوا۟ عَلَىٰ مَا کُذِّبُوا۟ وَأُوذُوا۟ حَتَّىٰۤ أَتَىٰهُمۡ نَصۡرُنَاۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَـٰتِ ٱللَّهِۚ وَلَقَدۡ جَاۤءَکَ مِن نَّبَإِی۟ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ۝ وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیۡکَ إِعۡرَاضُهُمۡ فَإِنِ ٱسۡتَطَعۡتَ أَن تَبۡتَغِیَ نَفَقࣰا فِی ٱلۡأَرۡضِ أَوۡ سُلَّمࣰا فِی ٱلسَّمَاۤءِ فَتَأۡتِیَهُم بِـَٔایَةࣲۚ وَلَوۡ شَاۤءَ ٱللَّهُ لَجَمَعَهُمۡ عَلَى ٱلۡهُدَىٰۚ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡجَـٰهِلِینَ) [سوره اﻷنعام 33 - 35]


 این چهار آیه  امّا چهارمین دالی که برشمردم  نشان میدهد نگین خبررسانان و پیام رسان قرآن ص هیچ آیه ای به جز قرآن عرضه نکرده است و تمامی روایاتهایی که در کنار قرآن نشانه های اعجازی برای او برمیشمارند دروغ هایی بیش نیستند.


 ۱. آیه ۳۵ انعام با واو آغاز میشود و دو حرف واو و فاء مهمترین حروف در یکپارچگی سیاق هستند پس باید استدلالمان را از آیه ۳۳ آغاز کنیم که موضوع این آیه غم دار بودن پیامبر به علت نپذیرفتن قران توسط ستمکاران است. 


۲. عبارت "لا مبدّل لکمات الله" نشان میدهد که هیچ معجزه ای توان جایگزینی برای قرآن را ندارد زیرا قران هم مانند عیسی ع کلمه است بشری که بدون پدر متولد شد و در گهواره سخن گفت و همانند ندارد.


 ۳‌.آیه ۳۵ از یک شرط ساده ( ان کان کبر ...) بعلاوه یک شرط انکاری ( فان استطعت ان تبتغی : پس براساس گران بودن رویگردانی آنها از تو برایت اگر میتوانستی ( که نمیتوانی ) تا تلاش کنی زمین را چال کنی یا ...) بعلاوه نتیجه گیری یک فرض محال صادق تشکیل شده است (فتاتیهم بایة و لو شاء الله ... ) و مفهوم مخالف "به فرض محال که خدا میخواست در آن صورت ستمکاران این نشانه غیر از قران تو را میپذیرفتند" نشان میدهد خدا هرگز نخواسته است و نباید بخواهد که نشانه ای دوشادوش قرآن بیاید . 


 ۴. مهمترین نتیجه تادیبی و تحذیری این چهار آیه آن است که "فلا تکوننّ من الجاهلین" پس از نادانان نباش! در واقع این از نادانی خواهد بود که پیامبر بپندارد خدا معجزه ای یکسان در توان قرآن ایجاد کند و باز این نادانی است اگر پیامبر میپنداشت و ما اگر بپنداریم خدا میخواست تا همگان هدایت شوند.


 ۵. نکته اصولی در آیه ۳۵ وجود دو حرف "إن" با معنای شرط در کنار حرف "لو" با معنای تخیل محال و تصور بلاتصدیق و بلا واقع است زیرا براساس استدلال منطقی اصول الاستنباط آیت الله دکتر محمد صادقی تهرانی برای یک معنی دقیقا یکسان ممکن نیست دو واژه در قرآن به کار رود و این نشانه سستی فصاحه الکلام و بلاغت متن است که هرگز سستی در آفرینش قرآن راه ندارد.

تفاوت متکبر با مستکبر و چهار ویژگی متفاوت در انسان

 * از نظر تعریف منطقی هر مستکبری متکبر است ولی هر متکبری میتواند مستکبر نباشد. به تعریف ساده تکبر ویژگی درونی و ذهنی است ولی استکبار ویژگی بیرونی و به زیر کشیدن دیگران است.


 * ۱.تکبّر خوب

 اگر تلاش کردیم با نگاه واقع بینانه برای خودمان و توانایی ها و رفتارهای خودمان ارزش قائل شویم و این رفتار را در هر زمان و روزانه تکرار کردیم به شرط واقع بینانه بودن این فعل ما تکّبر خودمان است و ارزش به حساب می آید. 


* ۲.تکبّر بد

 اگر تلاش داریم ضعف ها و کاستی ها وجودمان را برطرف نکنیم و آنها را بالعکس قوّت بشمار بیاوریم و از واقع نگری در خودشناسی فاصله بگیریم آنگاه این فعل ما پیوسته ادامه یابد تکبّر خودمان است و ارزش به شمار نمی آید. 


* ۳.استکبار خوب (تستکبرون بالحق)

 در یک قرارداد کاری و شفاف صاحب کار باید بر حسن انجام کار نظارت کند و این نظارت دائمی نیازمند آن است که زیردستان کارمند و کارگر از او حساب ببرند و سرخود کار نکنند تا منافع او به عنوان ذی نفع اصلی تامین شود . این به زیر کشیدن دیگران چون تابع قرار باشد استکبار بالحق است. 


* ۴.ا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ستکبار بد (تستکبرون بغیرالحق)


 به جز موارد به جا آوردن انواع دیون و قرارهای معین کاری هرگونه سلطه یکطرفه از شخصی بر شخص دیگر تحت هر عنوانی استکبار بغیر الحق است که در اغلب استعمالات قرآن نیز شروحش آمده است. 

 #تکبر

 #استکبار

از فلسفه اطاعت تا ریشه اطاعت که خداست

۱. فلسفه اطاعت از دید من باید متناسب با یک معامله معرفتی یا مادی و یا یک پیمان دو طرفه بر دریافت ارزش از شخص مطاع در برابر اطاعت از او توسط شخص مطیع باشد حالا چه این ارزش نفقه، وحی،الگو بودن رفتار پیامبر، اجرت العمل کارگر باشد همه اینها ارزش هایی معین و محدود هستند
و چون هیچ معامله یا پیمانی مطلق نیست پس هیچ فرمان پذیری هم مطلق نیست پس اطاعت محض برای ذهن من هضم نمیشود.

۲. در میان ما انسانها اطاعت از خدا مطلبی سخت مشکوک است زیرا فرقه ها و مذاهب مسلمان حقیقت را نه به واسطه مقایسه آیات قرآن با یکدیگر و راه استدلال کلاسیک منطقی که بواسطه قبول داشتن یا نداشتن شخصیت افراد و گروه ها در دل تاریخ جستجو میکنند. و در اغلب موارد ما مسلمانان را به دشمن هم بدل میکند. اطاعت از شوهر در پیمان زناشویی به علت پرداخت نفقه هم در فرهنگ زن سالار ایرانمان کمی و فقط کمی وضوح دارد ! اطاعت کور از پدر و مادر از برساخته های فرهنگ یکه سالاری است که گرچه در روایت ها با برداشتهای خاص نشانه دارد ولی در قرآن اثری ندارد جز آنکه بندگی غیر خدا در کنارش آمده و از آن نهی شده است
وامّا
اطاعت از پیامبر
نخستین اطاعت از بشر است که در کنار اطاعت خدا آمده است. این اطاعت در فرهنگ عمومی مذاهب اسلامی با اطاعت خدا یکسان فرض شده که جای تاملاتی دارد! اگر اطاعت از پیامبر همچون خدا اطاعت محض است چرا خدا او را بشری مثل ما نامیده است مگر آنکه بر او وحی میشده است. آیا خطاهای ناخواسته بشر پلیدی است که زیر مجموعه واژه رجس در آیه تطهیر باشد؟! اگر خطاء را رجس بپنداریم آیا این رجس نبود که پیامبر با اطلاع و علم به آینده با عایشه ازدواج نمود که از لباس پوشیدنش تا ایجاد جنگ جمل و دروغ بستن به او جملگی رفتارهایی داشت که پیامبر را آزار میداد. اگر اطاعت از پیامبر محض بود پس چرا به دستور عمومی خدا باید با یارانش مشورت میکرد؟! آیا یارانی از پیامبر که در شور نظری غیر از نظر او را داشتند مرتکب معصیت میشدند!!! آیا وحی در خدمت نوع بشر تا ابد است یا وحی برای پاستوریزه کردن زندگی شخصی محمد ص هم برای بیست و سه سال در خدمت او بوده است؟!!! آیا محمد در خدمت وحی است یا وحی در خدمت لحظه به لحظه محمد ص ؟ آیا نظرات شخصی محمد ص در زندگی عادیش ارتباط با رسالت او داشت یا ابلاغی آشکار (بلاغ مبین) بود؟!!! (وَأَطِیعُوا۟ ٱللَّهَ وَأَطِیعُوا۟ ٱلرَّسُولَۚ فَإِن تَوَلَّیۡتُمۡ فَإِنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا ٱلۡبَلَـٰغُ ٱلۡمُبِینُ)
[سوره التغابن 12]
همچنین استدلال بر آیه ۲۱ احزاب
لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةࣱ لِّمَن کَانَ یَرۡجُوا۟ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡـَٔاخِرَ وَذَکَرَ ٱللَّهَ کَثِیرࣰا)
[سوره اﻷحزاب 21] زمانی میگوییم در چیزی ، چیزی هست یعنی هرگز تمام آن چیز مورد نظر نیست حرف "فی" در اینجا نشان میدهد تنها بخشی از رفتار پیامبر قابل الگو برداری است و دیگر بخشها رفتار شخصی اوست و ارزش الگوبرداری ندارد پس اطاعت محض نداریم در ثانی الگو برای ایده گرفتن و اقتباس کردن است نه آنکه عین همان را اعمال کنیم از این جهت نیز الگوبرداری به معنی اطاعت نیست و زمانی که نباید مطیع محض شخص اسوه عالم انسانی بود پس هیچ گروه و شخصی ارزش اطاعت محض را ندارد.