نوشته دانشمند دینی سنی مذهب کویتی آقای یوسف بن سید هاشم الرفاعی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
حمد و سپاس برای خداست و سلام و صلوات بر پیامبر خدا و آل او و یاران با کرامتش و هر کس که آنها را دوست میدارد. اما بعد؛ به پیروی از سخن پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) که فرمود: «دین همان نصیحت است، اصحاب سؤال کردند برای چه کسی؟ حضرت فرمود: برای خدا و رسولش و برای امامان و عموم مسلمانان».[7] بعد از انتشار کتاب رد محکم و سخت و انتشار تعدادی از کتابهای اهل علم، در انتظار تغییر و بهبودی در عملکرد و روش شما [علمای نجد] بودم، لکن همان طور که خداوند متعال در سوره مبارکه عصر میفرماید: «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»[8] تصمیم گرفتم بعد از طلب خیر و استخاره، به شما نصیحتی کنم که امیدوارم مقبول افتد و از خداوند متعال میخواهم که به ما و شما حقیقت را، نشان دهد و تبعیت از آن را روزی ما گرداند و باطل را به صورت باطل به ما نشان دهد و دوری از آن را روزی ما گرداند و این امر را بر ما مشتبه نسازد تا مبادا از هواهای نفسانی پیروی کنیم و خداوند هدایتکننده به راه راست است. بنده عرض میکنم ـ و بالله التوفیقـ :
1. جایز نیست متهم کردن مسلمانانی که موحد هستند؛ کسانیکه همراه شما نماز میخوانند، روزه میگیرند، زکات میدهند، حج خانه خدا انجام میدهند و چنین تلبیه میگویند:«لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، انّ الحمد و النعمة لک و الملک لا شریک لک»[9].شرعاً متهم کردن آنان به شرک جایز نیست؛ همان طور که کتابها و منشورات شما از این مطالب پر شده است و همان طور که خطیب شما همین مطالب را در روز حج بزرگ از مسجد خیف در منا در صبح روز عید حجاج و تمام مسلمین [عید قربان] بانگ میزند و امثال همان خطیب در مسجد الحرام در روز عید فطر با امثال همان هجمهها و دروغها اهل مکه و حجاج را به وحشت میاندازد. بس کنید، خدا شما را هدایت کند! ترساندن مسلمان حرام است، مخصوصاً اهالی حرمین شریفین در این مورد روایات صحیح و شریف بسیاری وجود دارد.
2. شما در ابتدا صوفیه و سپس اشاعره را کافر شمردید، و منکر تقلید و تبعیت از امامان چهارگانه (ابوحنیفه، مالک، شافعی، احمد بن حنبل) شدید؛ در حالی که مقلدین آنها از گذشته و همچنان نماینده اکثر مسلمانان جهان بودهاند؛ همان طور که شیوه رسمی حکومت شما و طبق قانون پادشاه عبدالعزیز بر اعتماد و اعتبار مذاهب اربعه تصریح شده است. بس کنید، خدا شما را هدایت کند! و هر کس که بعد از اسلام آوردن کافر شود، در حکم مرتدی است که خونش مباح است، پس حدیث پیامبر برگزیده را به یاد آورید که فرمود: «بعد از من به حالت کفر باز نگردید تا بعضی از شما بعض دیگر را گردن بزند».[10]
3. بعد از فراغت از آنچه گذشت، از میان جیرهخواران کسانی را مسلط کردید که جماعتها و تشکلهای اسلامی را رمی به ضلالت و کفر کردند؛ تشکلهایی که در راه اعتلای کلمة الله تعالی و امر به معروف و نهی از منکر فعالیت میکردند، مانند اخوان المسلمین و جماعت دیوبندیه که نماینده بارزترین علمای هند و پاکستان و بنگلادش هستند و جماعت «بریلویه» که نماینده جمعیت کثیری از مردم مسلمان آن کشورها میباشند و در این راه از کتابها و نوارها و امثال آن استفاده کردید و به ترجمه این کتابها به زبانهای گوناگون پرداختید و به صورت رایگان آنها را از طریق وسایل ارتباطی بسیاری که در دست داشتید، منتشر ساختید؛ چنان که کتابی را انتشار کردید که در آن اهل ابوظبی، دبی و اباضیه را تکفیر کرده بودید؛ کسانی را که در مجلس تعاون به همراه شما بودند؛ اما حمله شما به دانشگاه الازهر شریف و علمای آن به صورت متواتر و به تکرار از شما سر زده است.
4. عبارت حدیث شریف را تکرار میکنید که فرموده: «هر بدعتی ضلالت است»[11]، بدون درک معنای آن؛ فقط برای ردّ دیگران در حالیکه تأیید میکنید برخی اعمالی که مخالف با سنت نبوی است و منکر آنها نمیشوید وآنها را بدعت نمیشمارید که به زودی بعضی از آنها را ذکر میکنیم.
5. همانا شما درهای مسجد پیامبر را بلافاصله بعد از نماز عشا میبندید؛ درحالی که قبل از شما بسته نمیشد و مردم را از اعتکاف و شب زندهداری در آن جلوگیری میکنید و سخن خداوند متعال را فراموش کردهاید که فرموده: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِی خَرَابِهَا أُوْلَئِکَ مَا کَانَ لَهُمْ أَن یَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَآئِفِینَ لهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ»[12].
6. بر اذانگویان حجازی یک شیوه معین در اذان را واجب کردید که همان شیوه شما در نجد است و آن را به زمان معین محدود ساختید و آنها را منع کردید از اینکه مسلمانان را با صدای دلنشین و زیبا به این شعار عظیم (نماز) فرا بخوانند.
ادامه انتقادات را در ادامه مطلب بخوانید
7. اگر کسی بر مذهب و عقیده و با اذن مکتوب و مختوم شما نباشد، او را از تدریس و موعظه در حرمین شریفین ممانعت میکنید؛ هرچند آن مدرس از علمای بزرگ باشد و حتی اگر از علمای حجاز و احساء و هرچند که شیخ و رئیس الازهر شریف باشد پس از خدا بترسید و در مذهب خود غلوّ نکنید و به برادرانتان از علمای اسلام حسن ظن داشته باشید.
8. از دفن مسلمانانی که در خارج از مکه و مدینه از دنیا رفتهاند، در داخل این دو شهر ممانعت میکنید؛ درحالیکه این دو مکان از محلهای پاکیزه و مبارکی است که خدا و رسولش آنها را دوست دارند و مسلمین را از ثواب دفن در این مکانهای شریف و مبارک محروم میکنید. از عبدالله بن عدی الزهری نقل شده که گفت:رسول خدا در حالیکه سوار بر شتر بود و بر بالای حزوره[13] توقف کرده بود؛ فرمودند:«قسم به خدا که همانا تو بهترین زمین خدا هستی و محبوبترین زمین در نزد خدا و اگر من را از تو خارج نمیکردند، هرگز خارج نمیشدم».[14] از ابن عمر نقل شده که رسول خدا فرمودند:« هر کس که میتواند در مدینه از دنیا برود، پس در آن بمیرد؛ چرا که همانا من کسی را که در آن از دنیا برود، شفاعت میکنم.[15]
9. زنان را از رو برو شدن در مقابل قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) و سلام بر ایشان منع میکنید. اگر میتوانستید، زنان را از طواف با محارمشان در مسجد الحرام نیز منع میکردید، بر خلاف عملکرد سلف صالح و مسلمین، و زنان مؤمن و نیکوکار را تحقیر میکنید. آنها را ملامت میکنید و از دیدن مسجد و امام باز میدارید، به سبب موانع انبوهی که تراشیدهاید و به آنها با نگاه شک و سوءظن نگاه میکنید.این بدعت زشتی است؛ چرا که این عمل، کار جدیدی است که در زمان پیامبر و سلف صالح وجود نداشت. در گذشته پشت سر امام صفهای مردان، سپس صف کودکان و بعد از آنان صف زنان قرار داشت و همگی بدون هیچ منعی پشت سر پیامبر نماز میخواندند.
10. شما جیرهخواران و جاهلان درشتخو و خشنی را آوردید که در هنگام مواجهه با قبر شریف پیامبر، کمر و گردنهایشان را پشت به ایشان کردهاند و از زائران و مسلمانان با چهرههای خشمگین و کراهتآمیز استقبال میکنند و به آنها چپ چپ مینگرند و آنها را متهم به شرک و بدعت میکنند. نزدیک است که به آنها حمله ور شوند، یکی مؤاخذه و دیگری سرزنش میکند و سومین نفر با دستانش میزند. و صدایشان را بلند کرده. مردم را از زیارت منع میکنند؛ در حالیکه خود را به جهالت زده و سخن خداوند متعال را فراموش کردهاند که فرموده: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ (2) إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ (3) إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ (4)[16] و همه آنها پیوسته با تکبر و اهانت به محبین پیامبر و زائران مؤمنش در مقابل مضجع شریفی که شیخ حنابله ابن عقیل آن را با فضلیتترین محل متبرک در سراسر این کره خاکی به حساب آورده. رفتار میکنند و شیخ ابن قیم نیز در کتابش بدایع الفوائد این کلام را از او نقل کرده است.[17]
11. زنان را از زیارت بقیع شریف منع میکنید، بدون هیچ دلیل قطعی از طرف شرع که بر آن اتفاق باشد و زمان زیارت را بر مسلمانان تنگ میکنید و به جز زمانهای محدود و کوتاه اجازه زیارت نمیدهید. و بخاطر همین عدهای از فرصت تشییع جنازه استفاده کرده و به زیارت بقیع شریف میروند. راهنمای زائران را از همراهی زائرین در مدینه منوره منع و روزی آنها را قطع کردهاید؛ درحالیکه بدون آنها مردم دچار اشتباه میشوند و محل قبور آل البیت کرام و همسران پیامبر و صحابه را نمیشناسند و این ستم و سرکشی است که خداوند و رسول کریمش به آن راضی نیست (فانتهوا هداکم الله).بس کنید خدا شما را هدایت کند.
12. آثار قبور صحابه و مادران مومنین و آل البیت کرام را نابود و آن را بصورت پست و هموار رها کردید. گواه آن سنگهای پراکندهای است که این قبر از آن قبر شناخته نمیشود، حتی بر روی بعضی از آنها[18] بنزین ریخته شده است. فلا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم. پس چگونه است که در حضور شما این ها اتفاق میافتد در حالی که خودتان اجازه به سنگگذاشتن بر روی قبر و بلندی قبر به اندازه یک وجب میدهید. همه شاهدان زمان پیامبر میگویند که این امر مباح است. چرا که ثابت شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) سنگی بر قبر عثمان بن مظعون قرار داد و فرمودند:«با این سنگ قبر برادرم را تشخیص میدهم و به همینگونه هر کس از خانوادهام که از دنیا برود، به خاک میسپارم».[19] و خارجة بن زید گفته: در زمان عثمان که ما جوان بودیم قویترین ما کسی بود که از روی قبر عثمان بن مظعون میتوانست بپرد کند و از آن عبور کند».[20]
13. در گوشههای حرم نبوی (ساختمان قدیمی در گذشته)و نیز در کنار بقیع (در این زمان)، دفترهایی ایجاد کردید و در این دفترها به محاکمه و بازجویی کسانی پرداختید که توسل و زیارت طولانی انجام میدادند و یا در برابر پیامبر خشوع میکردند و یا میگریستند و یا در مقابل قبر شریف، پیامبر صلی الله علیه و آله را واسطه توسل به خداوند متعال قرار داده بودند. محاکمه شما به این صورت است که فهرستی از سؤالاتِ از قبل آماده شده درباره مشروعیت زیارت و توسل و محل تولد شریف پیامبر را مطرح میکنید و هر کس را که مخالف با آن مییابید، زندانی، و اقامتش را لغو و از کشور اخراجش میکنید، با اینکه این مسائل از اموری است که حکم آن در میان علما بین واجب و مستحب متغیر است، حتی در نزد حنابله؛ پس تکفیر و عقوبت مسلمانان در برابر آن جایز نیست.یکی از کسانی که مورد اعتماد من است و از زندانیان بوده، نقل میکرد که دستانش در طول مدت زندان، یک ماه، در غل و زنجیر بوده و با همین حال وضو میگرفته و نماز میخوانده است. و برای او همه چیز ممنوع بود، حتی قرائت قرآن کریم! از خدا بترسید که همانا ظلم در روز قیامت به تاریکیها تبدیل میشود. انجام چنین اعمالی در مسجد پیامبری که رحمت برای تمام عالم مبعوث شده جایز نیست؛ کسی که فرموده: «همانا من رحمتی هستم که هدایت شدهام»[21]. پس چگونه است که با مسلمین اینگونه رفتار میکنید! رفتاری سنگدلانه و زشت در جوار کریم ایشان و در مسجد شریف؛ در حالیکه ایشان فرمودهاند: «انبیا در قبورشان زندهاند و نماز میگزارند»[22] و «همانا خداوند عزوجل خوردن اجسام انبیا را بر زمین حرام کرده است».[23]
14. شما به یکی از نیکوکاران اهل مدینه، اجازه تخریب و سپس تجدید بنای مسجد ابوبکر در کوه خندق با حساب شخصی خودش را دادید، ولی بعد از تخریب، ساخت بنا را متوقف کردید؛ چرا که شما زیارت مساجد سبعه در محل جنگ خندق را که سوره احزاب در آن مکان نازل شده، بدعت میدانید، بلکه آرزوی تخریب آنها را دارید.
15. مردم را از ورود و قرائت کتاب دلائل الخیرات اثر شیخ عارف بالله محمد سلیمان الجزولی الحسنی در صلوات بر پیامبر منع میکنید و همچنین از سایر کتبی که در این زمینه است؛ در حالیکه علم به ورود و عرضه کتب و مجلات و روزنامههایی دارید که شرعاً حرام هستند. پس از خداوند متعال بترسید!
16. کسی را که به مناسبت سالروز ولادت پیامبر شریف جشن برگزار میکند و مجالس آنها که خالی از هر گونه حرام شرعی است مورد تجسس و تعقیب و بازجویی و معاقبه قرار میدهید در حالی که به برگزاری مجالس لهو، لعب، غنا، مستی و مظاهر آنها در انواع مختلف آن هیچ اعتراضی نمیکنید. آیا جایز است دو گونه قضاوت کردن؟ و آیا جایز است اهانت به مؤمنی که محب رسول خداست و خشنودی از فاسق لاابالی؟
17. ائمه جماعات را از دعا (قنوت) هنگام نماز صبح در مساجد منع میکنید و آن را بدعت به حساب میآوردید؛ در حالی که میدانید این عمل شرعاً در نزد دو امام از امامان چهارگانه ـ شافعی و مالکیـ ثابت شده؛ پس چرا فقط یک نظر را واجب و بر مسلمین سختگیری میکنید از خدا وند متعال بترسید!
18. اجازه امامت در حرمین شریفین به کسی نمیدهید، مگر اینکه یکی از شما (علمای نجد) باشد و بر غیر خودتان از علمای حجاز، احساء و غیر آنها حصاری کشیدهاید. آیا این عدالت است یا جزء ضروریات دین؟ از خدا بترسید و عدالت بورزید که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد.تصمیم خود را در نابودی آثار پیامبر و صحابه کرام در مدینه منوره مخصوصاً و حرمین شریفین عموماً عملی کردید؛ تا جایی که به زودی دیگر چیزی باقی نمیماند، به جز مسجد نبوی شریف؛ در حالی که همه امتها آثار گذشتگانشان را عزیز میدارند و حفظ میکنند تا مایه یادآوری و عبرت در مورد میراث گذشتگانشان باشد و گمان میکنید هر اثری که به قصد زیارت و اطلاع از آن بازدید شود، شرک به خداوند متعال است؛ در حالیکه خداوند متعال ما را به سیر کردن در زمین امر کرده است تا آثار باقیمانده از مشرکان را بنگریم و از آن عبرت بگرییم؛ مانند آثار قوم عاد و ثمود که موجود هستند (در سرزمین صالح ـ العلا در نزدیکی مدینه منوره) و همیشه محلی برای بازدید جهانگردان بوده. «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِین»،[24] «أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ - ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَکَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقابِ»[25] «أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُرِیبٍ»[26] پس چرا مسلمانان را از مشاهده نشانهها و آثار جنگهای بدر، احد، حدیبیه، حنین، احزاب و غیر آنها از ایام الله محروم میکنید؛ جنگهایی که خداوند در آنها پیامبر و بندگان صالحش را یاری کرد و شرک و مشرکان را شکست داد؟ از خدا بترسید و از صاحبان عقل باشید تا مورد رحمت قرار بگیرد.
20. به ناصر البانی پناه دادید و او را یاری کردید و به او اجازه دادید تا کتابش احکام جنائز و بدعتهای آن را چاپ کند؛ کسی که در آن کتاب بیپرده و آشکارا به دنبال خارج کردن قبر پیامبر اکرم از مسجد نبوی است.[27] او را استاد و عضو مجلس اعلا در دانشگاه اسلامی مدینه منوره قرار دادید. زمانیکه مرحوم ملک فیصل او را همراه پیروانش اخراج و طرد کرد، ولی شما بعد از او، دوباره او را به همان مقام بازگرداندید و دائماً کتابهای بیرونق او مورد توجه شما بود؛ در صورتیکه در همان زمان بعضی از کتابهای حجت الاسلام غزالی، ابی الحسن الندوی، عبدالفتاح ابوغده، مالکی، سعید حوی، البوطی و غیر آنها از علمای مسلمانان در نزد شما ممنوع بود. پس عدل و قسط به کجا رفته است؟
21. شاگرد البانی و وکیلش در کویت عبدالرحمن عبدالخالق را در آغوش گرفتید و نظر پیروانتان را به سوی او جلب کردید و به صورت کمال و تمام او را یاری کردید. او کسی است که در کتابش فضایح صوفیه، به عموم اولیاء و صالحان حمله کرده و تمام صوفیه را زندیق باطنی و گمراه خوانده است؛ هرچند ابن تیمیه، ابن رجب، ذهبی و باقی مشایخ شما که مورد اعتمادتان هستند، بعضی از آنها را مورد تمجید و تزکیه قرار دادهاند. در حدیث قدسی صحیح آمده: «هر کس با ولیّ من دشمنی کند، به تحقیق با او اعلام جنگ میکنم».[28] پس بترسید از خدا!
22. و در هر سال از فرصت نگهداری و رنگ آمیزی و ترمیم مسجد نبوی، سوء استفاده کرده و به نابودی بسیاری از آثار اسلامی و تهی کردن مسجد شریف از آثار و مدایح نبوی پرداختید. بسیاری از ابیات برگزیده در مدح پیامبر که سروده بوصیری بود، نابود کردید و به دنبال نابودی دو بیت مشهوری بودید که بر شبکه های مرقد شریف در جریان داستان العتبی مکتوب شده بود، همان دوبیتی که ابن کثیر در تفسیرش ذکر کرده:«ای بهترین کسی که دفن شدهای در عظیمترین سرزمینی که تمامی سرزمینها و صخرهها پاکیزه شده است از پاکیزگی آن، من فدای قبری که تو ساکن آن هستی، که در آن عفاف و جود و کرم هست».در زمانی که این مطلب به ملک فهد خبر داده شد، دستور به بازگرداندن آن ابیات داد و اگر او شما را از این کار نهی نمیکرد، کار خود را میکردید. این چه ظلم است به پیامبر کریمتان که واسطه بین شما و خدای متعال است. گویا سخن خداوند متعال را فراموش کردید که فرمود: «وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ»[29]« إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً»[30].
25. به میهمانتان (مقبل بنهادی الوادی) که در فحاشی و طعنه بر مخالفانش از علما و دعوتکنندگان به خدا و صالحین این امت شهرت داشت، همچنانکه کتابها و نوارهایش به این مطلب شهادت میدهد، اجازه دادید که در هنگام تدریس دانشگاهیاش در دانشگاه اسلامی مدینه منوره بحثی را با عنوان «قبهای که بر قبر پیامبر ساخته شده است»، با نظارت شیخ حماد الانصاری مطرح کند و در آن آشکارا بهدنبال خارج کردن قبر شریف پیامبر از مسجد نبوی بود. او وجود قبر و قبه شریف را بدعت بزرگی به حساب آورد. و در پی نابودی آن بود. و به سبب بیان این مطلب، به او درجه پیروزی و رستگاری اعطا کردید.آیا کسی را که با رسول اسلام دشمنی میکند، تکریم میکنید؛ کسیکه حبیب خدا و رحمت برای تمام عالم و دوست خداست صلوات و سلام خدا بر او باد! این مرد صدها نفر از پیروان و مقلدانش و امثال آنها را که از مذهب شما تأثیر پذیرفته بودند، تحریک کرد و آنها را در حالی که سلاح حمل میکردند، به سوی نابودی و نبش قبور مسلمانان صالح[31] در شهر عدن یمن سوق داد و آنان در زمین به فساد و خرابی و فتنهگری و به نبش قبور مردگان پرداختند، تا جائی که استخوان بعضی مردگان را خارج کردند و حرمت آنها را از بین بردند و کوردلانه فتنهگری کردند. به ما خبر رسید که آنها از مواد منفجره در بعضی از مناطق یمن استفاده کردند. همه اینها در نامه اعمال شما ثبت میشود.
26. مصحف شریفی را که ملک فهد امر به چاپ آن داده بود، به مصحف مدینه نبوی نامگذاری کردید به جای این که مصحف مدینه منوره بنامید. گویا نمیخواهید اعتراف کنید که این مدینه مبارکه نورانی گشته، بلکه تمام دنیا به سبب بعثت و رسالت سید ما محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نورانی شده است. در آن زمان همسایگان انصار در هنگام هجرت شریف پیامبر از ورود پیامبر شادمانی کردند با خوشحالی فریاد زدند و از آن حضرت این گونه استقبال میکردند: «طلوع کرد ماه شب چهارده بر ما از میان وداع» « بر ما شکر کردن واجب است تا زمانی که دعوتکنندهای برای خدا دعوت کند». پس او ماه شب چهارده و نور است. خداوند متعال میفرماید:«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً- وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً»[32] و همچنین میفرماید: «یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ- یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»[33] به کتب تفاسیر که بسیار هستند مراجعه کنید تا بیینید آنها کلمه نور را در آیه شریفه به پیامبر اکرم تفسیر کردهاند. در این مقام با شما بر سر نور ذات شریف ایشان مجادله نمیکنیم، بلکه میگوییم همانا آن حضرت نور و رحمت است، همراه آنچه به همراه خود آورده که عبارت است از کتاب، سنت و هدایت. خداوند متعال میفرماید: «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»[34].
25. پافشاری میکنید برای نامگذاری بخشی که بر شئون حرمین شریفین اشراف دارد، به نام ریاست حرم مکه و مسجد نبوی شریف نامیده شود و نمیگویید حرم نبوی شریف. تابلوهایی که در مسیر قرار دارد، به این مطلب اشاره دارد. چرا مسجد آن حضرت حرم نباشد؟ چگونه این کار را انجام میدهید؟ در حالی که پیامبر(صلّی الله علیه وآله) تمام مدینه را حرم قرار داده است. عاصم بن سلیمان الاحول میگوید: به انس گفتم آیا رسول خدا مدینه را حرم قرار داده است؟ او گفت: بله، از بین فلان مکان تا فلان مکان. سؤال کردم: اگر کسی در آن کاری بر خلاف شرع انجام دهد(چه حکمی دارد)؟ گفت: این کار بزرگی است و هر کس در آن گناهی و کاری بر خلاف شرع انجام دهد، لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او باد! خداوند متعال در روز قیامت هیچ توبه و جایگزینی را قبول نخواهد کرد.همچنین در روایت انس گفته: حضرت روی برگرداند، زمانیکه احد برای او آشکار شد و فرمود: این کوهی است که ما آن را دوست داریم و آن نیز ما را دوست دارد. زمانی که مشرف بر مدینه شد، فرمود: پروردگارا، همانا من ما بین این دو کوه را حرم قرار دادم؛ هم چنان که حضرت ابراهیم مکه را حرم قرار داد. پروردگارا، در مقدار و پیمانههای غلات و محصولاتشان برکت قرار بده.[35] ابوهریره از پیامبر نقل میکند که حضرت فرمود: مدینه حرم است و هر کس که در آن گناهی و هر عمل غیر شرعی انجام بدهد، لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم بر او باد! و در روز قیامت هیچ توبه و جایگزینی از او قبول نخواهد شد.[36]
26. دخل و تصرف و جعل در میراث: حذف مطالبی از کتب تراث اسلامی که مورد رضایت شما نیست، امر رایجی برایتان شده است؛ کتبی که نمیتوانید از ورودشان به کشورتان ممانعت کنید؛ چرا که عموم مسلمانان به آن کتب احتیاج دارند و این کارتان شرعاً و قانوناً ظلمی بر عقاید مؤلفان از علمای سلف صالح است؛ کسانی که قدرت محاکمه آنها در دنیا بلکه در نزد خداوند دیان در روز قیامت را ندارید... . برخی از مطالب حذف شد، یا تغییر یافته و یا جعل شده، عبارت است از:
نمونه اول: کتاب الأذکار امام محیی الدین النووی در چاپ دارالهدی ریاض، به سال 1409ق، با تحقیق عبدالقادر الارناؤوط الشامی در صفحه295 عنوان فصلی را که به نام «زیارت قبر پیامبر» است، به نام «زیارت مسجد پیامبر» تغییر داده است و تعدادی سطرها را از ابتدا و انتهای فصل حذف کرده است. همچنین داستان العتبی که امام نووی به طور کامل آن را آورده است حذف شده است. این تجاوزی ظالمانه بر نویسنده و کتابش است. زمانی که به محقق کتاب مراجعه و علت این امر از او پرسیده میشود، در جواب میگوید: وکلای شما کسانی هستند که میتوانند عبارات را تغییر و تبدیل کنند. در نزد من عکسی از دستخط محققی که این عبارت را گفته، موجود است.
نمونه دوم: عباراتی از حاشیه الصاوی بر تفسیر جلالین که شما [علمای نجد] را به تعجب وانمیدارد، حذف شده.
نمونه سوم: فصل خاصی که مربوط به اولیا و جانشینان و صالحان است، از «حاشیه ابن عابدی الشامی» در فقه حنفی حذف شده است. نمونه چهارم: جزء دهم از فتوای ابن تیمیه که به صوفیه اختصاص داشت، در چاپ اخیر مجموع الفتاوی به دست شما حذف گردیده.
5. شیخ بن باز، رئیس قبلی کل ادارات مباحث علمی، فتوا، تبلیغ و ارشاد، به دنبال استدراک بر مطالبی از کتاب فتح الباری شرح صحیح بخاری امام حافظ ابن حجر عسقلانی بود که او را به تعجب وانمیداشت و سه جزء از کتاب را به کمک همکارانش منتشر ساخت. و سپس از تعلیق بر ادامه آن جلوگیری کرد و باب بدی را بواسطه این تعلیقات گشود.
6. به ابو بکر جزایری اجازه داده شد تا تفسیری برای قرآن بنویسد که جایگزین و رقیبی برای تفسیر جلالین باشد و مردم را فریب دهد، به این نیت که در میان عموم مردم کتاب او رواج یابد.
7. در زمانی که زنان را از محارم و همراهنشان در مسجد نبوی به دلیل غیرت بر دین و آبرو جدا میکردید، مردانی از پیروان شما در مقابل محل ورود زنان میایستادند و بر آنها اشراف داشتند؛ گویی آنها از خطاهایی که از دیگران سر میزند، معصوم هستند؛ همان طور که مردانی از مراقبین شما در بین صفوف طوافکنندگان مرد و زن، از حجاج و عمرهگزاران، میایستادند و بر چهره زنان اشراف داشتند و از آنها میخواستند تا حجابشان را رعایت کنند، و این برخلاف عقیده بیشتر مسلمانان است که میگویند:واجب است در هنگام برپایی این شعار الهی، چهره زنان آشکار باشد.
28. شما به کسانیکه مسلمانان را در محدوده حرم مکه میترسانند و مورد بازجویی قرار میدهند و آنها را در صورت نداشتن مجوز اقامت دستگیر میکنند اعتراضی نمیکنید و این بر خلاف سخن خداوند متعال درباره حرم شریف است که فرموده: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا»[37] و این مسائل از اموری است که پاکی، آرامش، وقار و هیبت را بر معتکفان تیره و تارمیسازد.
29. شما از اجرای صیغه ازدواج در محاکم شرعی منع کردهاید و از ازدواج مردان و زنان مسلمان غریبی که زائرند و سند اقامت دائم ندارند، جلوگیری میکنید و این، بدعت و ظلمی بر گردن شما است اگر آنها مرتکب عملی شوند که شرعاً حرام است.
30. از ثبت نام دانشجویان مقطع تحصیلات تکمیلی در دانشگاههایتان منع میکنید مگر آنکه در امتحان از عقیدهای که شما آن را صحیح مینامید، قبول شوند و به اینکه او مسلمانی از عموم مسلمانان است، اکتفا نمیکنید و این تعصب نفرتانگیزی است.
31. زمانی که یک نفر با شما در یک موضوع و یا در مسئله فقهی و عقیدتی اختلاف پیدا میکند، شما کتابی در مذمت و مشرک بودن و بدعتگذاری علیه او انتشار میکنید و با این حال اجازه دفاع و تبرئه از این تهمتها را که حق هر کسی است، به او نمیدهید؛ همان کاری که در برابر سید مالکی، ابوغده و صابوبی و افراد بسیاری غیر از آنها انجام دادید.
32. شما برای انجام بدعتی بزرگ در عقیده و رفتار که از هیچکس حتی گذشتگانتان سابقه نداشت، تلاش کردید و آن کوشش شما در بستن و قفل کردن بقیع شریف و ممانعت از دفن در آن و انتقال مردگان جدید به محلی دیگر است که به عقیده شما دور از محل شرک و بدعت باشد و تلاشهایتان برای ممانعت از وارد شدن مردم به بقیع و زیارت مدفونین از آل پیامبر، صحابه، تابعین و باقیمانده صالحین است، ولکن خداوند متعال تلاش شما را نابود کرد و شخصی را برای رساندن این خبر به ملک فهد گماشت و او آنچه را که شما قصد داشتید، رد کرد و دستور به توسعه بقیع شریف داد تا بهانه بر کوچک بودن و در نگرفتن مردگان مسلمین را نداشته باشید.
33. با نابودی منزل بانویمان حضرت خدیجه کبری امالمؤمنین و محبوبه اول رسول رب العالمین (صلی الله علیه و آله)، مکانی که محل هبوط اولین وحی از جانب پروردگار عزوجل بود، مخالفتی نکردید، بلکه به آن راضی شدید و در برابرش سکوت کردید؛ درحالیکه راضی بودید آن مکان بعد از خرابی، به توالت تبدیل شود. پس ترس از خداوند متعال به کجا رفته است؟ و کجاست حیا و خجالت از رسول کریمش که صلوات و سلام خدا بر او باد؟
34. نابود کردید و همچنان در حال نابودی هستید و نابودی آثار برجای مانده پیامبر، عادت شما شده است. بقعه شریفی را که پیامبر در آن متولد شده بود، نابود و به بازار خرید و فروش حیوانات تبدیل کردید که با ترفند صالحین به کتابخانه (کتابخانه مکه مکرمه) تبدیل شد و نگاههای شرارت آمیز و تهدید آلود و انتقام جویانهتان را به سوی آن مکان متوجه کردید و در کمین فرصتی برای نابودی آن بودید و در همین سالهای اخیر با گرفتن مصوبهای برای نابودی آن از جانب هیئت بزرگان علمایتان حکومت را برای خرابی آنجا برانگیختید. نواری نزد من موجود است که صراحت به این مطلب دارد، ولی همانا ملک فهد که فردی عاقل و حکیم و آگاه به عواقب این کار بود، در مورد خواسته شما اظهار بیاطلاعی کرد و جلو این کار را گرفت. وای از بی ادبی و بیوفایی در برابر پیامبر اکرم؛ کسی که خداوند به وسیله او ما و اجدادمان را از گمراهی و تاریکیها به سوی نور هدایت کرد! وای از بیحیایی در قبال پیامبر در روز وارد شدن به حوض کوثر ایشان! وای از بدی و شقاوت فرقهای که از قول و عمل پیامبرشان کراهت دارند و او را تحقیر میکنند و برای نابودی آثارش تلاش میکند؛ درحالیکه خداوند متعال به ما میگوید:« وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى»[38] و خداوند متعال در حالیکه بر بنی اسرائیل اطاعت از طالوت و موسی و هارون را واجب کرده بود، میفرماید: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِین»[39] مفسران گفتهاند: آن بقیهای که در آیه ذکر شده، همان عصای موسی و کفشهای او بود. اگر میخواهید احادیث صحیحهای که درباره آثار پیامبر اکرم و اهتمام صحابه به آن را که در لابه لای ابواب صحیح بخاری ذکر شده است مطالعه کنید و مطالعه این احادیث برای صاحبدلان یا آنان که با حضور قلب گوش فرا مىدارند کافی است[40] و همین مقدار کسانی را که اهل تعقل و تدبّر هستند را بینیاز میکند.
35. گذشتگان شما حنبلی مذهب بودند و از امام شیخ احمد بن حنبل تبعیت و تقلید میکردند که از زمان ابن تیمیه، ابن قیم، ابن رجب، ابن عبدالهادی و ابن قدامه المقدسی شروع شد و تا زمان زرکشی، مرعی ابن یوسف، ابن هبیره، الحجاوی، المرادوی، البعلی، البهوتی و ابن مفلح ادامه داشت و با شیخ محمد بن عبدالوهاب و فرزندانش و مفتی محمد بن ابراهیم و ابن حمید پایان یافت، لکن شما در این زمان این مذهب را کنار گذاشتید. سخن شما سلفیان همان سخن شیخ عبدالعزیز بن باز، (صاحب فتوا و ارشاد است او این اواخر در ضمن مصاحبه با مجلهای سعودی) اعلام کرد به مذهب حنبلی و فقه حنبلی، هیچگونه التزام و اعتمادی ندارد، ادعای شما این است که فقط به کتاب و سنت ملتزم هستید.سبحانالله! آیا امام احمد و ائمه دیگر ملتزم به قرآن و سنت نبودند؟ آیا شما و شیخ بن باز و پیروانتان! به اجتهاد مطلق و به مرتبه امامی که اجتهاد در نظر دارد و پیروی و تقلید از گذشتگان نمیکند، رسیدهاید؟
به شما پند میدهم این چنین گمان نکنید و پناه میبرم به خداوند متعال از جهل و غرور و از چنین ادعاهایی و از اینکه در زمانی قرار گرفتهایم که پیامبر اکرم در کلامش از آن خبر دادند که: «همانا قبل از قیامت روزگاری است که نادانی در آن نازل میشود و علم بالا میرود [به آسمان میرود] و هَرَجْ در آن زمان زیاد میشود و هَرَجْ همان کشتار است»[41] و نیز این سخن پیامبراکرم(صلّی الله علیه وآله) که فرمودند:«خداوند متعال علم را از میان بندگان با مردن آنها نمیگیرد، بلکه علم را با مردن علما میگیرد تا زمانی که عالمی باقی نماند و در آن زمان مردم جاهلان را رئیسان خود قرار میدهند و از آنها سوال میکنند و آنها فتوای بدون علم میدهند و خودشان گمراه هستند و مردم را نیز گمراه میکنند».[42]
36. به کودکان و سفیهان اجازه حمله به بزرگان سلف صالح این امت از جمله حجت الاسلام امام غزالی را دادید، همان طور که به میهمانتان محمود الحداد اجازه دادید تا کتابی منتشر کند که در آن تعلیقات عراقی و زبیدی بر کتاب احیاء العلوم را جمع کرده و در مقدمه امام غزالی را به گمراهی و بدترین امور متهم ساخته بود. این اقدام طبیعتاً بعد از هجوم شما از طریق مطبوعات مختلفتان بر امام ابو الحسن اشعری و پیروانش است که در برگیرنده عمده مسلمانان در طول صدها سال میباشند. و آنها را به گمراهی و گمراهگری توصیف کردهاید. به تعدادی از مجلههایتان از جمله البحوث الاسلامیه، منهج اهل السنه و الجماعه برای آقای سفر حوالی و غیر اینها مراجعه کنید. بنده خودم به شخصه جناب شیخ عبدالله عبدالمحسن الترکی، وزیر اوقاف، را بر تعدادی از این مجلات مطلع کردم، ولی چیزی تغییر نکرد.
37. باب نصیحت را نسبت به مسلمانان و امامانشان و حکومتها و مسئولان تنگ کرده و سپس باب نصیحت را بسته و آن را قفل کردهاید. مخالفت با آن را معصیت شمردید و با این مخالفان دشمنی کردید، در حالی که مسلمانان و حکومتهایشان در این زمان شدیداً به موعظه و نصیحت نیکو نیاز داشتند. صلوات خداوند متعال بر پیامبر که فرمود: «دین همان نصیحت است. اصحاب سوال کردند: برای چه کسی نصیحت کنیم؟ حضرت فرمود:برای خدا، قرآن، پیامبرش، امامان و عموم مسلمانان».[43]
38. شما خمینی، رهبر ایرانی، را به دلیل آنکه این آیه را: «إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیم»[44] دلیل شرعی خود برای صدور حکم قتل و اعدام دشمنانشان قرار داد، ملامت و انکار کردید؛ درحالیکه بعد از او خود شما همان آیه را به سان دوست صمیمی خود برای کشت و کشتار دشمنانتان قرار دادید. و آن را دستاویزی برای گردن زدن برخی فریفتگان و مستضعفین به جهت همراه داشتن تکهای حشیش قرار دادید. نشنیدهام که شما در این زمینه استفتایی از مجمع الفقه الاسلامی که از جمعیت خودتان در جده است، کرده باشید؛ چراکه شما در این امور نظری مرکزی غیر آن مانند الأزهر شریف و علمای بزرگ مسلمانان را قبول ندارید. گویا شما سخنانی چون سخن نقل شده از عایشه را فراموش کردید که وی از پیامبر نقل کرده: «از لغزشهای قاضی محکمهها گذشت کنید، مگر در حدود».[45] ابوداوود و غیر او این حدیث را روایت کردهاند و همچنین از عایشه نقل شده که پیامبر فرمودند: «تا آنجا که میتوانید اجرای حدود را از مسلمین دور کنید و اگر برای او [متهم] راه خلاصی وجود دارد، او را خلاص کنید. اگر امام در عفو خطا کند، بهتر از خطای در عقوبت است». ترمذی آن را روایت کرده و گفته است این روایت از ایشان نقل شده و سند آن مرفوع نمیباشد و روایت صحیحی است.[46]
حافظ ابن حجر در التلخیص (ج4، ص 56) میگوید: بخاری گفته است: صحیحترین حدیث در این باب حدیث سفیان ثوری از عاصم از ابو وائل از عبدالله بن مسعود است که گفته: دور کنید اجرای حدود را با شبهات و تا آنجا که میتوانید، اعدام را از مسلمانان دور کنید.
این حدیث از عقبه بن عامر و معاذ با سند موقوف و از عمر به صورت منقطع و موقوف روایت شده. ابو محمد بن حزم در کتاب الایصال حدیثی که به عمر ختم شده، با اسناد صحیح روایت میکند و در مسند ابن أبی شیبه از طریق ابراهیم نخعی از عمر نقل شده: «همانا خطا کردن در حدود به سبب شبهات نزد من محبوبتر است، از اقامه حدود با شبهات». در مسند ابو حنیفه که تألیف حارثی است، از طریق مقسم از ابن عباس با همان الفاظ به صورت مرفوع نقل شده. ایا این سخن خداوند متعال را فراموش کردهاید که راستگوترین سخنان از نفس بشری است: «مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلى بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُون»[47] و نیز آیا این سخن پیامبر را به فراموشی سپردید که فرمودند: «اولین چیزی که در روز قیامت بین مردم حکم میشود، درباره خون است».[48]
پس از خدا بترسید و نفسی را که خدا آن را حرام کرده، مگر به حق نکشید و از موجبات پشیمانی در روز حسرت و قیامت بترسید!
39. جوانان را با مذهب و نظرهای تندتان فریب دادید؛ مانند جهمیان العتیبی و جماعتش[49] که در حرم مکه کشته شدند؛ درحالیکه همان شیخ شما، شیخ و راهنمای آنها بود و به او رجوع میکردند. او و شیخ و جزایری از میان آرای او خارج شده بودند. آنها زیر نظر شما آزاد میگشتند و در حرمین بر مسلمانان سخت میگرفتند و امر و نهی و شادی میکردند، تا اینکه شوکت آنها قوت گرفت و چنگالشان بزرگ شد و آن کار را انجام دادند و محاصره و ساقط شدند وکشته و مجروح و اسیر گردیدند و شما از آنها و از کار آنها برائت جستید. کتابها و نشریاتی که به جا گذاشتند، بهترین شاهد و دلیل بر این است که از آبشخور نظرهای تند شما نوشیدند و سیراب شدند، تا اینکه مست گردیدند و دائماً از کاری که به اسم کتاب و سنت انجام دادهاید، خجالت زدهاید.پس از خدایی که بهسوی او بازگشت میکنید، بترسید.
40. صوفیه را کافر دانستید و سپس اشاعره و ماتریدیه را که شامل بیشتر مسلمین هستند،کافر شمردید و بعد از آنها اخوان المسلمین و سپس تبلیغیین و باقی دعوتکنندگان و مفکرین و ... را کافر دانستید. آیا مسلمانی را غیر از خودتان باقی گذاشتید؟
41. همه دروس را منع کردید، مگر دروس خودتان را، و همه مذاهب را منع کردید، مگر مذهب خودتان را، و همه موعظهها و دعوتکنندگان را به جز موعظهها و دعوتکنندگان خودتان را منع کردید و سبب شدید که مجالس علم، تعطیل و محافل موعظه نابود شود. حلقههای قرآنی خالی و مجالس ذکر تحقیر شد. فردای قیامت در مقابل پروردگارتان چه خواهید گفت؟ همان روزی که گفته میشود: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُون»[50]
42. ابن عربی را کافر شمردید و حجت الاسلام غزالی را به او ملحق کردید و بعد از آنها ابن ابی الحسن اشعری را کافر دانستید و بعد گفتید: حسن البناء شهید از دنیا نرفته است و شهدای افغانستان هم شهید نیستند، بلکه به هلاکت و نابودی رسیدهاند؛ چرا که عقیده آنها صحیح و سالم نبود؛ چون آنها مقلد مذهب حنفی بودند. فقط خودتان را رستگار دانستید و سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را فراموش کردید که فرمودند: «اگر کسی گفت که مردم هلاک شدند؛ او همان کسی است که مردم را هلاک کرده است»[51].
43. دانشگاهی در مدینه منوره در جوار سید مرسلین برپا کردید و آن را دانشگاه اسلامی نامیدید. مردم و علما با جگرگوشهها و فرزندانشان با سرعت به سوی آنجا شتافتند، خوشحال از اینکه این منبع آنها را سیراب خواهد کرد. گمان داشتند این مکان محبت و پیروی آنها از حبیبشان پیامبر صلی الله علیه و آله، آل او، اصحاب و تابعینش را بیشتر خواهد کرد. در این هنگام بر شما واجب بود تا برای آنها [مطالبی که محبت آنها را بیشتر کند] تدریس کنید اما همان طور که آن دانشگاه از محبت و تبعیت پیامبر صلی الله علیه و آله بیبهره بود، مردم را نیز از این مطلب بیبهره گذاشت. عدهای از دانشجویان را بر عدهای دیگر جاسوس قرار دادید تا اسامی و اخبار کسانی را که شما آنها را قبوری نامیدهاید، به شما برسانند؛ همان کسانی که بر سید مرسلین و رحمت خدای متعال بر عالمین بسیار سلام میفرستند و زیارت میکنند، تا اینکه از دشمنان و جداشدگان و اخراج شدگان قرار گرفتند، مگر کسانی که از دوستداران شما بودند و از شما اطاعت میکردند؛ چرا که تنها آنها در نزد شما راستگو و امین بودند. هر کسی که سربلند از میان شما فارغ التحصیل شود و از عقاید شما سیراب گردد، او را به سوی کشورش میفرستید و وکیل خود قرار میدهید. این افراد (به زعم خود)برای تجدید اسلام، پدران و نزدیکانشان را که به گمان شما گمراه هستند، انذار و تبشیر میکنند. شهریه ماهانه آنها را قطع میکنید و در مقابل دفتری برای آن گشوده و مجالی برای آنها باز میکنید تا قیامتی بر پا کنند و اختلاف و دشمنی بین آنها و علمای صالحین از پدران و بزرگان گذشتهشان بر پا میکنید؛ مثل اینکه آنها بمبهای ساعتیای هستند که با سوء ظن و کینهای پنهان، مجهز و پر شدهاند. همین امر سبب شده تا کشورهای اسلامی مخصوصاً آفریقا و آسیا محل درگیری و اختلاف بین مسلمانان شود، بلکه این اختلاف و درگیری به کشورهای اسلامی تازه استقلال یافته از روسیه و اقلیتها و جهانگردان مسلمان در اروپا، آمریکا، استرالیا و سایر کشورها سرایت کرده است. فالی الله المشتکی.
44. ابن تیمیه، ابن قیم و هیچیک از امامان گذشته قبل از آن دو نگفتهاند که تمام صوفیه مشرک هستند، بلکه گفتهاند بعضی از آنها به مقام صدیقین رسیدهاند. اگر میخواهید مطمئین شوید، به کتب ذهبی، ابن رجب، فتاوای ابن تیمیه، مدارج السالکین، و ابن قیم و غیر اینها مراجعه کنید، لکن شما تمامی صوفیه را کافر دانسته و آنها را به شرک و بدعت منتسب کردهاید. همانند این کار را دوستان و شاگردان جدید شما انجام دادهاند؛ مانند عبدالرحمن عبدالخالق، جزائری، زینو، دمشقیه، الالبانی، مقبل الوداعی و هر کسی که بر راه رسم آنها سیر میکند.
آیا این نظرهای شما به تبعیت از سلف صالح است و یا شما تنها ابداع کننده چنین آرائی هستید؟ آیا بعد از این باز هم جایز است که خود را سلفی بنامید؟ درحالی که هیچیک از گذشتگان در این امر ویرانگر بر شما پیشی نگرفته است؟
45. بیماری پنهان شما به کشورهای آمریکا و اروپا رسید و در مساجد و مدارس مسلمانان اختلاف بر انگیخت و این به تبعیت از بن باز و ابن عثیمین بود. صوفیه و ذاکرین را کافر دانستند و گفتند این اشعری یا ماتریدی و یا این دیوبندی یا بریلوی و یا... است. عدهای با عدهای دیگر به جنگ پرداختند و نماز خواندن پشت سر یکدیگر و ازدواج و رابطه با یکدیگر را حرام کردند. یک مورد را خودم شاهد آن بودم که خطیبی به سبب صوفی بودن از سخنرانی در مسجدی در امریکا منع شد و به همین سبب بین نمازگزاران مشاجره بوجود آمد. پس توبه کنید، توبه کنید بهسوی خدا پروردگار جهانیان که فرموده: «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون»[52]
46. همانا آنچه از قتل عامها و کشتارها و غصهها به وجود آمده، چهره اسلام را کریه و زشت ساخته و مسلمانان را نابوده کرده است، مانند آنچه در مصر و الجزایر است و یا حادثهای که در حرم مکه اتفاق افتاد. اینها چیزی نیست، مگر ثمره فارغالتحصیلان و نظرهای شما و خواندن کتابها و مطبوعاتی که بر مبنای تکفیر، مشرک شمردن، بدعتگذاری و سوءظن به مسلمانان است. باید آشکار کنید و برای مردم آشکار خواهد شد که آیا در میان آنها (مرتجعین و متعصبین) صوفی، ازهری، اشعری یا مقلد مذاهب اربعه که مجتهد هستند، وجود دارد؟
بعد از رها کردن آنها (مرتجعین) سکوت کردید و به نظاره آنها پرداختید و تنها رفتار آنها را محکوم کردید و برای آنها ناصح نبودید. ای کاش میدانستم چه کسی گمراه آشکار است؟
47. مسلمانانی را که با شما مخالفت کردند، متهم به جهمیه یا معتزله کردید که از دین خارج شدهاند. شما خودتان جهمیه هستید؛ چرا که در برخی عقایدتان با جهمیه موافق هستید. حقیقتاً شما معتزله نیز هستید؛ چرا که شما با آنها در انکار ولایت و اولیای با کرامت و کرامات آنها و انکار حیات مردگان و حکم عقل در امور غیبی دین شریک شدید. از قدیم گفته شده: «من را به بیماریای متهم کرد که خودش از آن گریزان شده است». و گفته شده: «خلق را از چیزی نهی نکن که خودت مثل آن را میآوری عیب است که این کار بزرگ را انجام بدهی».
آیا گوشهایتان سخن حق را میشنود؟
48. شما عمل خوارج را انجام میدهید. زمانی که یکی از مسلمانان، مخصوصاً طالب علم، به نزد شما میآید، شروع به تفتیش عقاید او میکنید تا ببینید آیا از نظر شما صحیح است یا خیر؟ از عقیدهاش در مورد این و آن سوال میکنید. ... خدا کجاست؟ و...؟خوارج نیز در گذشته چنین میکردند. زمانی که مسلمانی موحد به نزد آنها میرفت و یا از کنارشان میگذشت، او را امتحان میکردند و زمانی که با آنها مخالفت میکرد، او را میکشتند، اما با مشرک و کافر به مهربانی رفتار میکردند و این آیه را میخواندند «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُون»[53]،«أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِین- ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُون»[54]
49. برای مذاهب چهارگانه در حرم مکه منابری وجود داشت که شما آنها را نابود کردید و کرسیهایی برای تدریس وجود داشت که برگزاری آنها را منع کردید. آخرین آنها کرسی درس دکتر سید محمد بن علوی المالکی بود، کسی که بعد از پدر و جدش، کرسی تدریس را زنده کرده بود. چشمان شما تحمل دیدن او را نداشت. لذا او را متهم به گمراهی و کفر آشکار در کتابتان الحوار کردید و اگر خدا مرا کمک نمیکرد تا از او در کتابم الرد المنیع دفاع کنم و همچنین اگر دفاع اهل علم در کتابهایشان و دخالت ملک فهد در این قضیه نبود، همچنان نسبت دادن این تهمتها به ایشان ادامه مییافت. در حرم نبوی علمایی بودند که بر مبنای مذاهب اربعه تدریس داشتند. آخرین آنها شیخ عبدالرحمن الجهمی الشافعی صاحب کتاب قطف الثمار فی أحکام الحج و الاعتمار بود. او را از تدریس منع کردید تا اینکه مجوزی از جانب شیخ بن باز دریافت کرد، ولی مجوز را به او ندادید و درس او تعطیل شد. از جمله ایشان علامه الوزع المفتی الشیخ عبدالله سعید الحجی شافعی است که جاسوسی از شما او را از تدریس باز داشت و تلاشهای افراد نزد بن باز برای بازگشت الشیخ الحجی برای تدریس سرانجامی نداشت و دانشجویان از دروس مفید او محروم شدند. قبل از او از تدریس علامه محقق الشیخ اسماعیل عثمان الزین شافعی ممانعت شد و برای تعطیلی درس در تنگنا قرار گرفت. خدا شما را کافی است. به همین صورت باب تدریس مذاهب اربعه (مالکی، شافعی، حنفی، حنبلی) در حرمین شریفین بسته شد که در طول قرون شکوفایی اسلام در ایام تابعین و بعد از تابعین، از بهترین قرونی که مورد ستایش قرار گرفته، استمرار و ادامه داشت. حتی در روزگار گذشتگانتان زمانی که داخل حجاز شدند. در آن مکان شریف مجال را برای جزایری و دامادش و امثال آنها فراهم کردید که با صدای بلند در جوار پیامبر اکرم فریاد میزد:«پدر پیامبر در جهنم است، پدر پیامبر در جهنم است و این سخن را تکرار میکرد» و صدایش را بلندتر میکرد.[55] فانالله و انا الیه راجعون ولا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و حسبنا الله و نعم الوکیل. و همه اینها به حساب شما و به گردن شماست، در نزد خداوند جبار، بدون اینکه از خدا خوف و ترس داشته باشید که فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِینا»[56] «وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیم»[57]
50. اثر شتر آن حضرت به نام (مبرک الناقه) در مسجد قبا وجود داشت. هنگام مهاجرت پیامبر به مدینه همان مکانی که این آیه مبارکه نازل شد«لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِین»[58]آن آثار را نابود کردید همان آثاری که تا این اواخر آنها را دیده بودیم.
51. در مسجد ذوقبلتین نشانه و علامتی بر قبله قدیم بسوی مسجد الاقصی که منسوخ شده، وجود داشت که آن را به اعتبار اینکه بدعت است، نابود کردید.
52. باغ صحابی بزرگ سلمان فارسی را فقط به این بهانه که در آنجا درخت خرمایی بود که پیامبر آن را کاشته بود، نابود کردید. چاه زرقا (العین الزرقاء) در نزدیکی قبا و چاه اریش (بئر خاتم) را از بین بردید. از زیارت چاه رومه که عثمان آن را از یهودیای خریده و در راه خدا وقف کرده بود، منع کردید. و آثار بسیار و مهمِ دیگری وجود دارد که یا به طور کلی نابود شدند و آثار و نشانههایشان تغییر کرده است.
53. برای اهل احساء از اصحاب مذاهب اربعه، مدارس خاصی برای هر مذهب وجود داشت که همه آنها را بستید و از تدریس در آنها منع کردید؛ چون در مدارسی که بر آنها اشراف دارید، تدریس غیر از مذهبتان برای مردان و زنان جایز نیست.
زمانی که مردم بعضی از دروس را در منازلشان برگزار کردند؛ آنها را زیر نظر گرفتید و در تنگنا قرار دادید و در موردشان تجسس کردید.آیا این است رفتار بزرگان ابرار و مردان برگزیده و زهاد متقی و با ورع که از خداوند متعال ترسان هستند و میگویند : «وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُون»[59] «أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُون لِیَوْمٍ عَظِیم یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِین»[60]
54. بیل و کلنگ خود را در خانه صحابی جلیل القدر ابو ایوب انصاری قرار دادید؛ همان خانهای که پیامبر در هنگام ورودش به مدینه منوره، قبل از ساخته شدن اتاقهای شریفش در آنجا مهمان بود. این مکان بواسطه تعهد گذشتگان از جمله گذشتگان شما تا به امروز حفظ شده بود، ولی شما این اثر شریف را که در سمت قبله محراب مسجد نبوی بود، نابود کردید، فقط به گمان اینکه مسلمانان (مشرکان) به آن تبرک میجویند.
55. دفتر شیخ الاسلام (عارف حکمت) در جوار خانه ابو ایوب انصاری را نابود کردید که پر از کتاب و نسخههای خطی نفیس بود و بنای عثمانی بسیار منحصر به فرد و زیبایی داشت.همه این تخریبها در هنگامی صورت گرفت که از محل توسعه حرم بسیار فاصله داشت و هیچ ارتباطی به توسعه نداشتند.
56. همانطور که (بیرحاء) را که در هنگام توسعه حرم داخل آن شده بود، نابود کردید و هیچ نشانه و اثری از آن باقی نگذاشتید. مانند اثری که پیامبر آن را داخل کرده بود که ذکرآن در صحیح بخاری[61] و غیر آن وارد شده است.در مدینه منوره از آثار پیامبر و اصحاب ایشان چیزی باقی نگذاشتید، بجز مسجد نبوی و محدوده آن.
آیا متوجه خیبر و غیر آن نمیشوید؟ آیا جایز است که از یهود در نابودی تمام آثار اسلامی در قدس شریف تقلید و تمام نشانههایمان را در مدینه منوره نابود کنیم؟! برای نسلهای آینده از آثار درخشان و ممتازمان چه چیزی باقی گذاشتید؟
57. به نام شرع حنیف در صدور حکم قتل مخالفینتان از اصحاب حرز و معالجات روحی افراط کردید و آنها را ساحر نامیدید و بین اهل حق و اهل باطلشان فرق نگذاشتید و به طور مطلق فتوا به قتل آنها دادید. خون بسیاری از بیگناهان را به دلیل اینکه آنها را از ساحران دانستید، جاری کردید. خون آنها را مباح شمردید و سخن خداوند متعال را فراموش کردید که فرمود: «لا تقلتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق» و نیز سخن پیامبر انذاردهنده را که فرمود:«اولین چیزی که در روز قیامت بین مردم حکم میشود، مسئله خون است».[62]
پس، از اجرای حدود بازبایستید و به جهت وجود شبهات از اجرای آن پرهیز کنید و از روزی بترسید که از همراهی کنندگان با ظالمان انتقام گرفته میشود:
«یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً»[63] «وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُون».[64]
خاتمه :
ای برادران ما، علمای نجد، همانا مملکت عربی سعودی محبوب قلوب همه مسلمانان است و همانا حاکمان آن و در رأس آنها ملک فهد، تمام تلاش خود را در خدمت به میهمانان خداوند رحمان از حجاج و عمرهگزاران به کار میبرند، لکن شما با رفتارهای نادری که ذکر کردم، بر حکام این دولت مقاوم ظلم میکنید؛ کسانی که امانت امور شرعی و دینی را به گردن شما گذاشتهاند. از این امانت محافظت کنید و هواهای نفسانی و آنچه را که باب میلتان است، داخل این امانت نکنید تا فرصتطلبان روزنهای علیه این دولت پیدا نکنند و احتجاج نکنند که این دولت صلاحیت و کفایت لازم در حمایت از آثار و امور شرعی برای شهرهای مقدس اسلامی ندارد.
در برابر دین، حکومت، اسلام و مسلمانان از خدا بترسید.و در مورد همبستگی مسلمانان و دوری از تفرقه آنها حریص باشید. از خداوند متعال میخواهم که شما را از کسانی قرار بدهد که سخنان را میشنوند و از بهترین آنها تبعیت میکنند.والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
برادر شما یوسف بن سید هاشم رفاعی